-مدرسه كه ميرفتيم، هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم مع
-مدرسه كه ميرفتيم، هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم معلممون ميگفت: 'مواظب باش خودتو جا نذارى'
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم،
بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جاگذاشتيم؛توى یه كافه، توى يه خيابون، توى يه خاطره .
و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم،
بزرگ كه شديم بارها و بارها يه قسمت از خودمون رو جاگذاشتيم؛توى یه كافه، توى يه خيابون، توى يه خاطره .
۱۸.۶k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.