آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی

آن زمانی که تو از کلبه ی قلبم رفتی
بر درش قفل زدم تا که نیاید دگری

من و چشمان گره خورده به تقویم و زمان
روز و شب با همه ی خوب و بدش شد سپری

قفل دل زنگ زد و هیچ دری باز نشد
کلبه ی الفت مان خالی و ساکت مانده

از همان خاطرهایی که کنارم داشتی
لیک یک شاخه گلی خشک فقط جا مانده

باز من منتظرم تا که ز در باز آیی
و ببینی که دلم پیش دلت جا مانده




دیدگاه ها (۵)

هر زمان مے بینمت قلبم پریشان مے شودچشم هایم در هوایت باز گری...

یار آغلادی من آغلادیمیارین بویون قوجاخلادیم یارآغلادی من آغل...

گوزلری قاره بیر یاراوورولموشام ائدین چارادردینی جانه المیشام...

سئویردیم سنده منیم یاریم اولایدین بیرده غم خواریم اولایدین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط