یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
۳۲۴
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.