سلام

- سَلام..
+ سَلام : )
- داداش سیگــار داری؟؟
+ هــوم؟؟آهـآ اره بیــآ..
- اینوقــت شَب ساعَت 2،تـو پارکـ اینجا چیکار میکُنـی؟

+ دلــم گرفتـه بود...حــالـَم خوش نبود هوای خونـه واسـَم سنگیــن بود.
اومـَدَم بیرون قدم بزنـَم سیگار بکشـَم.

- هـووومـ..مَنَــم همیـ ـن طور..

+ چِرا؟

- چیزِ خاصـی نَبود..فَقَط سره شــَب شامِ مورد علاقَشُ داشتیــم..
مامانـَم با اهنگ مورد علاقـَش واسـَمون رقصیــد.
بعــدَم خواهرم داشــت کتاب مورد علاقَشُ میخوند..
تو یه کَلام یادِش اُفتادَم.

+ هــی داداش بیــخیـآل..امروز خودِشُ دیــدَم..تَنهـا نبود..
اولیــن کاری که کردم چِشامُ بستـَم..اینقدر چشم بسته وسط خیابون مونــدَم تا رَفت.

- هــوم...مُتاسفــم واسَت داداش..فکرتُ مشغولِش نَکُن.
+ نرفتـَم خونه..یه راســت رفتــَم بُرج آموت..رفتـَم بالاتریــن طبقـَش..رو پُشت بــوم..
خواستـَم خودَمُ پرت کُنــَم پاییــن..

- پَ چرا نکردی؟
+ صدای اذانُ شنیـدَم.
- ...
+ روزه مَزخرفــی بود..
- سیگــاره خوبیــه داداش..ممنــون به خاطرش.

#sِcُr
دیدگاه ها (۸)

دستش را به سوی پسر جوان دراز کرد:_آقا میشه کمک کنید?پسر نگاه...

یه روز دم ظهر تو کوچه پس کوچه ها با موتور داشتم میگشتم که سر...

2تا عاشق با هم ازدواج کردن وضع پسره زیاد خوب نبود برا همین ه...

درد هایم بزرگ است....من همان سعیدم میشناسی اش؟؟هــــــــــه....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط