از

از
عشق
تــــــو
خـــــون در
بدنـــم جوش آمد
چـــون صاعقـه بـــر ایـن تن
خـــاموش آمــــد
عقل ازسرمن رفـــت و
جنــون وارد شد
آن لحظه کــه
حرف از تب
آغــوش
آمـد



#hadisehbano💜
دیدگاه ها (۱)

شاید یک روز مادر بیدارمان کنددست بکشد روی صورت پر از اشک مال...

آنجا که شادی راهش را به تار و پود وجودم پیدا میکند،می فهمم ق...

آغاز و ختمماجرا لمسِ تماشای #تُ بود...#hadisehbano💜

‏دیگه نمى‌خوام به چیزایى که ندارم فکر کنممثل نداشتن #تُ مى‌خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط