یه نفر نامجون و توی موزه دیده و تجربشو به اشتراک گذاشته:
یه نفر نامجون و توی موزه دیده و تجربشو به اشتراک گذاشته:
"من نامجون رو 2 تا 3 سال پیش توی موزه هنر گیونگجو ملاقات کردم. اون خیلی ساده لباس پوشیده بود، بنابراین فکر کردم فقط یه بازدید کننده باحاله. چون به مدت 10 دقیقه به یه نقاشی نگاه میکردم، اون پرسید که به چه چیزی فکر می کنم؟ صداش رو شناختم. پرسیدم: " شما(عضوی از) بی تی اس هستی؟ یادم میاد اون در حالی که لبخند می زد سلام کرد و بعدش رفت. از اونجایی که من فقط یه پسر روستایی از گیونگجو ام، به سختی ادمای مشهور رو ملاقات می کنم، و این خیلی جذاب بود!"
"من نامجون رو 2 تا 3 سال پیش توی موزه هنر گیونگجو ملاقات کردم. اون خیلی ساده لباس پوشیده بود، بنابراین فکر کردم فقط یه بازدید کننده باحاله. چون به مدت 10 دقیقه به یه نقاشی نگاه میکردم، اون پرسید که به چه چیزی فکر می کنم؟ صداش رو شناختم. پرسیدم: " شما(عضوی از) بی تی اس هستی؟ یادم میاد اون در حالی که لبخند می زد سلام کرد و بعدش رفت. از اونجایی که من فقط یه پسر روستایی از گیونگجو ام، به سختی ادمای مشهور رو ملاقات می کنم، و این خیلی جذاب بود!"
۳.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.