گفت فراموش کن

گفت فراموش کن.
گفت ما به درد هم نمیخوریم...

گفت که لیاقتِ من بیشتر از این حرفهاست...

گفت که خوشبخت کردنم از توانش خارج است.
گفت و گفت و گفت...
اما نمیدانست که خوشبختیِ من تنها خلاصه در حضورش بود.
که عشق لیاقت سرش نمیشود.
که من او را برای دردهایم نمیخواستم.
کاش به جایِ اینهمه رک و پوست کنده میگفت دلش را زده ام...
پذیرفتنِ دلزدگی اش خیلی آسان تر از پذیرفتن بهانه هایش بود... .




دقیقا بعد ۸ ماه جدایی مون ی روز پیام داد و همین حرفارو تحویلم داد و باز رفت ک رفت....رفت شاید برای همیشه :-(
دیدگاه ها (۴)

میگم همین اسم بلوار لادن چه عیبی داره که میخوان عوضش کنن؟لاب...

خارجیا بعد از دستشویی،با یه دستمال فرض می‌کنن تمیز شدن!مال م...

کاش می شد زن ها را وقتی دارند با تلفن حرف میزنند ببینی...با ...

امروز باشگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط