یوقتایی یه آدمایی رو توی زندگیمون راه میدیدم که بابا مام

یوقتایی یه آدمایی رو توی زندگیمون راه میدیدم, که بابا مامانشون تو خونه هم راهشون نمیدن.
دیدگاه ها (۱)

سکــــــــوت کمر فکرم را شکست…خسته ام…از تظاهر بهخـــــندیدن...

^_^

یک نفر را دوست دارم، شعر میگویم برایش...آمده در زیر شعر من ن...

ﺑﻌﻀﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ... ﻧﻪ ﻋﺎﺩﺗﺴﺖ ...ﻧﻪ ﻋﺸﻘﺴﺖ ...ﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ...ﭼ...

💐🍃🌿🌸🍃🌾🌿 🌸خسرو شکیبایی با اون صدای طلاییش می گفت:بعضی وقت ...

بیایید توی کامنت ها جوری رفتار کنیم انگار تو یه خونه ایم😅🤌🏻

دنیا باهات لج نمیکنهفق نمیخواد وابسته ی اون ادمایی شی که ارز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط