عشق او رفته بوداز شدت نا امیدی خود را از پل گلدن گیت

عشق او رفته بود.از شدت نا امیدی خود را از پل " گلدن گیت" پرت کرد.
از قضا چند متر دورتر دختری به قصد خودکشی شیرجه زد.
دو تایی وسط آسمان همدیگر را دیدند.
چشم در چشم هم دوختند.
کیمیای وجودشان جرقه ای زد.
عشق واقعی بود.
فهمیدند.
سه پا با سطح آب فاصله داشتند.

جی بوستل
دیدگاه ها (۲)

1394/12/16#شبتـــــــون-خوش❤خواب بر روی سر و صورتمان پاچیده ...

سلام دوزتــــان صُبتـــون بخیرآرزوم واســـه خودم و کسایی که ...

یه خر شانس-_-

اونی کِه اِسمشـ‍ ‍و میزارن اِخ‍ ‍تیار فَقـط انتـخاب بـِین چَ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط