بزو گوسفند

بُز»و» گوسفند
@
بز و گوسفندی باهم می رفتند.
به جویی رسیدند،گوسفند از روی جوی جستی زد.دنبه او بالا رفت،بز خندید وفریاد کشید :"آ... تورا برهنه دیدم"
گوسفند غمگین شد .روی بر گرداند وگفت: ای بی انصاف من سالهاست تورابرهنه می بینم ونمی خندم وطعنه ای به تو نمی زنم .تو پس ازعمری که یک بار مرا چنین دیده ای ، لب به سرزنش وتمسخر من می گشایی؟
چون لئیمی با هزاران عیب وعار
روز وشب بر خلق عالم آشکار

بیند اندک عیبی از صاحب کرم
بر نیارد جزبه طعن ولعن دم

*حکایت*بهارستان جامی*?
دیدگاه ها (۳)

پای مادر کعبه و دستش حرممادرم تنها مرید و باورمکعبه ام پیش م...

پروردگارادوستانم ارمغانی از رحمت بی کران تو هستندپس خرسندشان...

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :سرمای بهار را غنیمت...

روز مادرای بهترین پنجره روی زمینروزت و روزتان مبارک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط