تعریف میکرد:
تعریف میکرد:
خیلی سال پیشا ... وقتی رفته بود سربازی یه کاری عجیب بهش سپرده بودن ، وظیفه اش این بود نامه هایی که به زندانی ها میدن بخونه
تا مشکلی توی نامه ها نباشه... همه فکر میکردن کار اسونیه ولی من افسرده شده بودم ،
انگار تویه بیشتر نامه ها غم پاشیده بودن ...
یه دختره ای برای باباش نوشته بود :
بابا اینجا خیلی اذیتم میکنن ، تو نیستی سخت میگذره برام تنها راهی که ارومم میکنه نامه هایی که مینویسم ولی چون راه دوره و پول نداریم کسی نیست همه ی نامه هامو به دستت برسونه فقط بدون خیلی دوستت دارم..
یه پسری برای باباش نوشته بود:
دیگه بودنشو نمیخواد ... میخواد از کشور برای همیشه بره فقط نامه نوشته ازش که بابت تموم این سالا تشکر کنه ... ولی هیچوقت یادش نمیره اوک باعث مرگ مادرش شد
ولی یه نامه ای بود بین نامه ها که هیچوقت
یادم نمیره یه دختری نامه نوشته بود...:
سلام به عزیز ترینم .. سلام به کسی که روح و جسم و روانم متعلق به اونه من خیلی دوستت دارم ، تا اخر عمرمم بهت فکر میکنم ولی الات مجبورم که ترکت کنم مجبورم با یکی دیگه ازدواج کنم دلبرتو میخوان کنار یکی دیگه بنشونن
ببخشید اگه نمیتونم منتظرت باشم ، ببخشید اگه
مجبورم برم این نامه رم به سختی دارم مینویسم
اشکام بند نمیاد ... دارم دق میکنم ولی مجبورم برم هم به نفع منه هم به نفع تو
تا اخر عمرم به دختری که قراره بیاد تو زندگیت دستاتو بگیره حسودیم میشه .. میدونم قراره زود بیای بیرون میدونم ، فقط اینو بدون هرجایی برم هرجایی باشم به تو فکر میکنم ، اسمتو میزارم رویه پسرم تا موقع مرگمم یادم نره یکیو با تمام روح و روان میخواستم ولی نشد ولی تقدیر نخواست ولی .....
بیخیال این همه حرف ، یادت نره بدون تو شبا برام سخت میگذره مراقب خودت باش لطفا .
همه چی خوب بود اون پسر جوونم نامه رو خوند شبم خوابید... اما دیگه بیدار نشد !
خودکشی کرده بود ، نمیدونم از کجا چند تا قرص قوی براش رسونده بودن همه رو یه جا خورده بود و تموم!
اون نامه رو برداشتم تا چند وقت هرشب میخوندمش ... چهره ی پسره از یادم نرفت هیچوقت روز بعد دوستای پسره رو دیوار زندان نوشتن :
مردم تا نبینم قسمت دیگری شدی:)
#عکس ، #دلتنگی ، #ویسگون
خیلی سال پیشا ... وقتی رفته بود سربازی یه کاری عجیب بهش سپرده بودن ، وظیفه اش این بود نامه هایی که به زندانی ها میدن بخونه
تا مشکلی توی نامه ها نباشه... همه فکر میکردن کار اسونیه ولی من افسرده شده بودم ،
انگار تویه بیشتر نامه ها غم پاشیده بودن ...
یه دختره ای برای باباش نوشته بود :
بابا اینجا خیلی اذیتم میکنن ، تو نیستی سخت میگذره برام تنها راهی که ارومم میکنه نامه هایی که مینویسم ولی چون راه دوره و پول نداریم کسی نیست همه ی نامه هامو به دستت برسونه فقط بدون خیلی دوستت دارم..
یه پسری برای باباش نوشته بود:
دیگه بودنشو نمیخواد ... میخواد از کشور برای همیشه بره فقط نامه نوشته ازش که بابت تموم این سالا تشکر کنه ... ولی هیچوقت یادش نمیره اوک باعث مرگ مادرش شد
ولی یه نامه ای بود بین نامه ها که هیچوقت
یادم نمیره یه دختری نامه نوشته بود...:
سلام به عزیز ترینم .. سلام به کسی که روح و جسم و روانم متعلق به اونه من خیلی دوستت دارم ، تا اخر عمرمم بهت فکر میکنم ولی الات مجبورم که ترکت کنم مجبورم با یکی دیگه ازدواج کنم دلبرتو میخوان کنار یکی دیگه بنشونن
ببخشید اگه نمیتونم منتظرت باشم ، ببخشید اگه
مجبورم برم این نامه رم به سختی دارم مینویسم
اشکام بند نمیاد ... دارم دق میکنم ولی مجبورم برم هم به نفع منه هم به نفع تو
تا اخر عمرم به دختری که قراره بیاد تو زندگیت دستاتو بگیره حسودیم میشه .. میدونم قراره زود بیای بیرون میدونم ، فقط اینو بدون هرجایی برم هرجایی باشم به تو فکر میکنم ، اسمتو میزارم رویه پسرم تا موقع مرگمم یادم نره یکیو با تمام روح و روان میخواستم ولی نشد ولی تقدیر نخواست ولی .....
بیخیال این همه حرف ، یادت نره بدون تو شبا برام سخت میگذره مراقب خودت باش لطفا .
همه چی خوب بود اون پسر جوونم نامه رو خوند شبم خوابید... اما دیگه بیدار نشد !
خودکشی کرده بود ، نمیدونم از کجا چند تا قرص قوی براش رسونده بودن همه رو یه جا خورده بود و تموم!
اون نامه رو برداشتم تا چند وقت هرشب میخوندمش ... چهره ی پسره از یادم نرفت هیچوقت روز بعد دوستای پسره رو دیوار زندان نوشتن :
مردم تا نبینم قسمت دیگری شدی:)
#عکس ، #دلتنگی ، #ویسگون
۱۵.۱k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.