.روزی که از گوشه کنآرِ خونه ت
.روزی که از گوشه کنآرِ خونه ت
فنجون هآی لب نزده ی لبریز
از چــآی و قهــوه
که هر بار کنآری گذآشتی
تآ خنک شه
ولی یآدت رفته بخوری
رو جمع کردی
بدون که دیگه خیلی چیزهآ رو بآختی ؛
نه به یه آدم لزوماً
که به کآر، به استرس
به عجله ، به نبودن ، ندیدن .. حآلآ فنجونِ دست نخورده ی چآیِ سرد رو
میشه توی سینک خآلی و از نو پر کرد
امآ بعضی چیزهآ از دهن که بیفته
از وقت و زمآنش که بگذره .. نه اینکه نَشه
دیگه " نمیخوآی " که بشه !
#دلارام_انگورانی
فنجون هآی لب نزده ی لبریز
از چــآی و قهــوه
که هر بار کنآری گذآشتی
تآ خنک شه
ولی یآدت رفته بخوری
رو جمع کردی
بدون که دیگه خیلی چیزهآ رو بآختی ؛
نه به یه آدم لزوماً
که به کآر، به استرس
به عجله ، به نبودن ، ندیدن .. حآلآ فنجونِ دست نخورده ی چآیِ سرد رو
میشه توی سینک خآلی و از نو پر کرد
امآ بعضی چیزهآ از دهن که بیفته
از وقت و زمآنش که بگذره .. نه اینکه نَشه
دیگه " نمیخوآی " که بشه !
#دلارام_انگورانی
۷۷۱
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.