خاطرات طنز جبهه

خاطرات طنز جبهه
تازه اومده بود جبهه ، یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش پرسید :
" وقتی توی تیررس دشمن قرار میگیرید ، برای اینکه کشته نشی چی میگی ؟ "
اون رزمنده هم که فهمیده بود که این بنده خدا تازه وارده شروع کرد به توضیح دادن :
" اولا باید وضو داشته باشی ، بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی :
" اللهم ارزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم راحمین "
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد ، ولی وقتی به ترجمه عربی دقت کرد ، گفت :
" اخوی غریب گیر آوردی ... !؟ "
#شهدا
#طنز_دفاع_مقدس
دیدگاه ها (۷)

ساقیا فصل ساغری آمدشیعیان وقت سروری آمدآدمی بر خودت تفخّر کن...

چهاردهمین نفرحاج همت دفترچه کوچکی داشت که در آن چیزهای مختلف...

بسيار زيبا....ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻋﯿﺴﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ...

خاطرات طنز شهداﺷﺐ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺑﻮﺩ .ﺣﺎﺝ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺣﻖ ﮔﻮ ﺑﻪ ﻋﻠﯽﻣﺴﮕﺮﯼ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط