ادامه کتاب

.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》

#قسمت_صدوبیستُ_نه

تصور می‌کردم... آتشِ جنگ که شعله کشید، برخی از بومی‌ها که در منطقه مانده بودند، آن‌چه بردنی بود را بقچه کردند، گرفتند روی سرشان و عزم رفتن کردند. اشک می‌ریختند و از زمین‌شان دل می‌کندند. تصور می‌کردم... وحشت، حالت چهره زنان و کودکان را دگرگون کرده بود... تصور این صحنه‌ها، زهر در کام‌مان می‌ریخت... باید بر این اندوهِ تلخ غلبه کنیم...

خانه‌ای که دیروز شده بود پناهگاهمان، حالا شده خانه‌ی من، خانه‌ی کمیل. روستا تثبیت شده و آن را به چند منطقه تقسیم کرده‌اند. با کمک همه‌ی بچه‌ها در قراصی یک خط پدافندی تشکیل داده‌ایم. هرکدام از بچه‌ها در منطقه‌ای مستقر شده‌اند. در چنین شرایطی، آموزش‌ها موقتا تعطیل شده و همه بر نگه داشتن خط قراصی متمرکز شده‌ایم.
چند نفر از نیروهای عراقی و سوری را به من سپرده‌اند و با هم در همان خانه مستقر شده‌ایم. به چشم برهم‌زدنی با هم جفت‌وجور می‌شویم؛ انگار که سال‌هاست همدیگر را می‌شناسیم. فرزندان دو خاکیم اما زیر یک آسمان، توی یک مسیر، در راه یک هدف. سن و سالشان از من خیلی بیش‌تر است اما این‌جا اشتراک هدف و برادری‌ها، تفاوت سن را کم‌اهمیت می‌کند. در برابرشان احساس مسئولیت می‌کنم. دائم بین مقر و این خانه در رفت و آمدم و سراغشان را می‌گیرم. امیر و احمد هم در خانه‌شان هستند؛ از وقتی درگیری‌ها شدید شده، ندیدم‌شان و فقط پشت بیسیم صدایشان را شنیده‌ام. خانه من یکی از نزدیک‌ترین خانه‌ها به نیروهای تکفیری است؛ در میانه روستا. خاکریز مسلحین، در نزدیکی‌مان دیده می‌شود. دویست‌سیصد متر با تروریست‌ها فاصله داریم و ممکن است تروریست‌ها هر لحظه به خط بزنند. اوضاع منطقه ناآرام است و کاملا در موضع دفاع هستیم...
....


۱۲۹
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─
💠 @shahiddaneshgar
دیدگاه ها (۲)

وقتی خودتو جر میدی که #ایران شلوغ بشه ولی آخر #تل‌آویو شلوغ ...

🔴 قمپز در نکن!پیرامون #کنگره_زنان_تأثیرگذار و بلاهت و نژادپر...

حضور #بورکینافاسو در #اجلاس_بین_المللی_زنان_تاثیر_گذار با حض...

چرا این زمان برای شروع اغتشاش در ایران انتخاب شد.#دکترطاهاکش...

حسرت:الحاق هزاران FPV انتحاری به نیروی زمینی سپاه طی پیگیری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط