زیبای پنهان

زیبای پنهان
پارت۵
بالاخره ولم کردن ولی نزاشتن برم تو کلاس
بیتا.......تا دو روز اخراجی
مدیرمون از اون گیرا بود ....
منم که ار خدام بود و دویدم اومدم خونه..
وقتی برگشتم خونه دیدم که کاوه بی‌شعور داره سهم پیتزای منو میخوره....
➕️هوی الاغ پیتزای من رو نخوررررررر
➖️خفه شو بابا اگه من الاغم تو گاوییی
➕️ماماننننن....این ملاقه به من میگه گاووووو
هر دوتون خفه شید ببینم زهرا(خاله بیتا رو میگه) چی میگههههه
این مامان ماهم همیشه درگیر تلفنه...

👇👇بعد از دوساعت حرف زدن تلفنی👇👇
➕️مامان حالا خاله چی میگفت؟؟
+هیچی احوال پرسی
➕️مامان دو ساعتتتتتتتت؟؟؟
+خفه شو ببینم ...چرا زود اومدی
➕️اخراجم کردن...
🤬🔞+
➕️عه عه مامان بچه ها نشستن...
+برو گمشوووووو بزار بابات بیاد بهش بگم پدرتو دربیاره حالا وایسا


من باید فرار کنم ....

فردا صبح برای طبیعی جلوه دادن با لباس مدرسه زدم بیرون و رفتم پارک و روی نیمکت نشستم تا کتابی که جدیدا گرفتم رو بخونم (بادام)
کتاب خیلی باحال.قشنگ.عاطفی.احساسی.خنده دار و خلاصه هر چیزی که شما میگید....
صفحه ۷۶ بودم که یهو یکی جیغ کشید....
کتابو تا زدم و بستم و به سمت صدا راه افتادم و چیزی که دیدم باور نکردنی بود ...
دیدگاه ها (۰)

ببخشید نمیتونم پست بزارم به خاطر مدرسه درگیرم😊ولی قول میدم ۱...

بگید

زیبای پنهان پارت ۴ باورم نمیشد کاوه برگشته بود ..بعد از مرگ ...

بگیناااااا

فکر عشق ابدی

رمان جیمین ( سایه عشق)

خون آشام عزیز (67)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط