شگری ابریشمی داری ک دل را پیر کرد
شگری ابریشمی داری ک دل را پیر کرد
گیسوانت را که گفتم حال من تغییر کرد
یک نبرد نا برار بین چشمانت و من
بی دفاعم پیش چشمت، این مرا تسلیم کرد
آن که میبازد منم وان او که پیروز است تو
هرچه شد با من همان تقدیرِ با تدبیر کرد
زخم عشقت این دل دیوانه را عاقل نکرد
چهره ات من را ز دنیا و کمالش سیر کرد
شَمِّ شاعر شد تمام، ابیات را گم کرده ام
عشق تو یک شاعر بیهوده را تطهیر کرد
گیسوانت را که گفتم حال من تغییر کرد
یک نبرد نا برار بین چشمانت و من
بی دفاعم پیش چشمت، این مرا تسلیم کرد
آن که میبازد منم وان او که پیروز است تو
هرچه شد با من همان تقدیرِ با تدبیر کرد
زخم عشقت این دل دیوانه را عاقل نکرد
چهره ات من را ز دنیا و کمالش سیر کرد
شَمِّ شاعر شد تمام، ابیات را گم کرده ام
عشق تو یک شاعر بیهوده را تطهیر کرد
۱.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.