نظرتون راجب عکس و کپشن چیه؟؟
نظرتون راجب عکس و کپشن چیه؟؟
میخوام براتون قصهی یکی از زنان خانهدار رو تعریف کنم. بذارید صداش کنیم خانم خونه. خانم خونه لیسانس داره، ۸ سال با اقای خونه ازدواج کرده و یه دختر ۶ ساله داره. خانم خونه هر روز صبح زودتر از همه بیدار میشه، دخترش رو بیدار میکنه، صبحانه رو اماده میکنه، به دختر صبحانه میده، دخترش رو آماده میکنه و میبره مدرسه. تو راه برگشت میره خریدهای خونه رو انجام میده. وقتی میرسه خونه آقای خونه رفته سرکار. خریدها رو جابهجا میکنه، صبحانه رو جمع میکنه، ظرفها رو میشوره، تختها رو مرتب میکنه، گردگیری میکنه و جاروبرقی میکشه، نهار رو آماده میکنه و تا بیاد یه دقیقه بشینه میبینه ساعت یک شده و باید بره دنبال دخترش. آقای خونه تو محل کارش داره کارهاش رو انجام میده.
.
خانم خونه باید همهی خستگیهاش رو قبل از اینکه دخترش رو ببینه قورت بده، با روی باز دخترش رو از مدرسه برداره، به حرفهاش گوش بده و سر راه برن که وسائل کاردستی که دختر باید درست کنه رو بخرن. خانم خونه بعد از اینکه میرسه خونه نهار میده به دخترش، ظرفها رو میشوره، لباسهای دخترش رو جابهجا میکنه و همینطور که به دخترش کمک میکنه کاردستیش رو درست کنه شام رو هم آماده میکنه. ساعت ۷ آقای خونه میرسه خونه، مثل یه قهرمان که از صبح رفته به جنگ غول بزرگ زندگی و حالا پیروزمندانه از جنگ برگشته ازش استقبال میشه.
.
خانم خونه داره میز شام رو میچینه و آقای خونه رو کاناپه داره تلوزیون میبینه. دخترشون میره کاردستیش رو به آقای خونه نشون بده و از سروکله آقای خونه بالا بره که خانم خونه میاد و میگه بابات خستهست، بذار استراحت کنه، بیا تو آشپزخونه به من نشون بده. شام آماده میشه، خورده میشه، ظرفها شسته میشه، اشپزخونه تمیز میشه و برقها خاموش میشه. نصف شب خانم خونه با سرفههای دخترش از خواب بیدار میشه و تمام شب در حالی که آقای خونه خوابیده از دخترش پرستاری میکنه. آخه میدونید چیه؟ آقای خونه فردا میخواد دوباره بره به جنک غول بزرگ زندگی و باید خوب استراحت کنه.
.
۴ سال میگذره، آقای خونه ترفیع میگیره، ماشین میخره و یه آپارتمان کوچیک، آقای خونه خوشحاله، خوشحاله که حالا به نام خودش ماشین و خونه داره. ماشین و خونهی خودش! خود خودش! آقای خونه کلی کار کرده و زحمت کشیده برای اینا و همچنان شبها قهرمانانه برمیگرده خونه و مورد استقبال گرم خانواده قرار میگیره. خیلیها فکر میکنن خانم خونه سهمی نداشته، نه در موفقیت همسرش نه در اموالش! اخه میدونید چیه؟ خانم خونه نمیره به جنگ غول بزرگ زندگی! خانم خونه خانهداره!
.
سمانه_سوادی
میخوام براتون قصهی یکی از زنان خانهدار رو تعریف کنم. بذارید صداش کنیم خانم خونه. خانم خونه لیسانس داره، ۸ سال با اقای خونه ازدواج کرده و یه دختر ۶ ساله داره. خانم خونه هر روز صبح زودتر از همه بیدار میشه، دخترش رو بیدار میکنه، صبحانه رو اماده میکنه، به دختر صبحانه میده، دخترش رو آماده میکنه و میبره مدرسه. تو راه برگشت میره خریدهای خونه رو انجام میده. وقتی میرسه خونه آقای خونه رفته سرکار. خریدها رو جابهجا میکنه، صبحانه رو جمع میکنه، ظرفها رو میشوره، تختها رو مرتب میکنه، گردگیری میکنه و جاروبرقی میکشه، نهار رو آماده میکنه و تا بیاد یه دقیقه بشینه میبینه ساعت یک شده و باید بره دنبال دخترش. آقای خونه تو محل کارش داره کارهاش رو انجام میده.
.
خانم خونه باید همهی خستگیهاش رو قبل از اینکه دخترش رو ببینه قورت بده، با روی باز دخترش رو از مدرسه برداره، به حرفهاش گوش بده و سر راه برن که وسائل کاردستی که دختر باید درست کنه رو بخرن. خانم خونه بعد از اینکه میرسه خونه نهار میده به دخترش، ظرفها رو میشوره، لباسهای دخترش رو جابهجا میکنه و همینطور که به دخترش کمک میکنه کاردستیش رو درست کنه شام رو هم آماده میکنه. ساعت ۷ آقای خونه میرسه خونه، مثل یه قهرمان که از صبح رفته به جنگ غول بزرگ زندگی و حالا پیروزمندانه از جنگ برگشته ازش استقبال میشه.
.
خانم خونه داره میز شام رو میچینه و آقای خونه رو کاناپه داره تلوزیون میبینه. دخترشون میره کاردستیش رو به آقای خونه نشون بده و از سروکله آقای خونه بالا بره که خانم خونه میاد و میگه بابات خستهست، بذار استراحت کنه، بیا تو آشپزخونه به من نشون بده. شام آماده میشه، خورده میشه، ظرفها شسته میشه، اشپزخونه تمیز میشه و برقها خاموش میشه. نصف شب خانم خونه با سرفههای دخترش از خواب بیدار میشه و تمام شب در حالی که آقای خونه خوابیده از دخترش پرستاری میکنه. آخه میدونید چیه؟ آقای خونه فردا میخواد دوباره بره به جنک غول بزرگ زندگی و باید خوب استراحت کنه.
.
۴ سال میگذره، آقای خونه ترفیع میگیره، ماشین میخره و یه آپارتمان کوچیک، آقای خونه خوشحاله، خوشحاله که حالا به نام خودش ماشین و خونه داره. ماشین و خونهی خودش! خود خودش! آقای خونه کلی کار کرده و زحمت کشیده برای اینا و همچنان شبها قهرمانانه برمیگرده خونه و مورد استقبال گرم خانواده قرار میگیره. خیلیها فکر میکنن خانم خونه سهمی نداشته، نه در موفقیت همسرش نه در اموالش! اخه میدونید چیه؟ خانم خونه نمیره به جنگ غول بزرگ زندگی! خانم خونه خانهداره!
.
سمانه_سوادی
۳۰.۹k
۲۷ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.