همیشه از شب می ترسیدم

همیشه از شب می ترسیدم،
از سیاهیش،از تاریکیش،
از دزدایی که قرار بود بیان و مارو تو قَعر شب بدزدن،
از همه بیشتر اون سایه هاش که درخت تنومند توی حیاطُ شبیه جادوگر مزرعه بِل میکرد،
اما
از یه شب به بعد، برمیگردم به همون شبُ متوقف میشم توش،
بی هیچ ترسی از بِل و آزاراش،
یادزدای شب رو،
هیچ وقت فکر نمی‌کردم آدم تو دل ترساش، عاشق بشه،
من تو یه شب تاریک عاشقت شدم🌒
#مریمی_نوشت
دیدگاه ها (۱)

بیا یک کاری کنیم!از آن‌هایی که حال دلمان خوب شود. از همان‌ها...

#خوراکی

ازبین بردن لک های قهوه ای👈 یکی از بهترین ترین ترفندها برای ...

گلهای نمدی فقط برای تزیین گلسر و تل استفاده نمیشن بلکه کاربر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط