دوستی می گفت بچه که بودم یه جوجه داشتم خیلی دوستش داشت

دوستی می گفت؛ بچه که بودم، یه جوجه داشتم. خیلی دوستش داشتم.
یه روز گرفتمش جلو صورتم باهاش حرف بزنم
که یهو
نوک زد توی چشمم.
خیلی دردم اومد.
تو عالم بچگی کلی بهش فحش دادم.
اما الان میفهمم که تقصیر اون نبود!
تقصیر خودم بود!
هر وقت کسی که شعور و فهم درستی نداره رو به خودت نزدیک کنی حتما بهت آسیب میزنه!
این یه قانونه...!!
💖
دیدگاه ها (۱)

آن روز که یکدیگر را یافتیمیافتنمان هنر نبود #هنر این است... ...

اگر همه چیز خریدنی بودبرای مادرم کمی جوانی می خریدمبرای پدرم...

من عاشقی رو از خدا یاد گرفتم ...____❄️🌻❄️____

سایه های سبز

سفید تر از برق :)(: سیاه تر از خاکستر p6

به نام خدا...پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط