داستان نویسی پارت

داستان نویسی پارت ۶

---

فصل ۲۰: اسارت احساسات

گروه به سرعت فرار کرد، در حالی که سایه‌های فاسد شده به دنبالشان بودند. آنها به تونلی از خاطرات پناه بردند.

مایا نفس‌نفس می‌زد. "چی شد؟ چرا رایلی اینطوری شد؟"

لونا با ناراحتی گفت: "اون رو کنترل می‌کنن. یه چیزی داره از قدرت احساسات سوء استفاده می‌کنه."

کای به بیرون نگاه کرد. "ما باید پیداش کنیم. باید منشأ این تاریکی رو پیدا کنیم."

چارلی گوی کریستالی را درآورد. "شاید این بتونه کمکمون کنه." او گوی را بالا گرفت و شروع به خواندن ذکر قدیمی کرد.

ناگهان گوی درخشید و نقشه‌ای سه‌بعدی از دنیای درون نشان داد. نقطه قرمزی در دوردست می‌درخشید.

"اونجاست!" چارلی گفت. "مرکز این فساد."

لونا با تعجب گفت: "اما اونجا... اونجا قلمرو خاطرات فراموش شده‌ست. جایی که حتی ما نگهبانان جرأت رفتن به اونجا رو نداریم."

کای شمشیرش را محکم گرفت. "پس بریم کشفش کنیم. برای رایلی، برای همه... باید بریم."

گروه با determination جدیدی به سمت نقطه قرمز حرکت کردند، نمی‌دانستند چه خطراتی در انتظارشان است...
دیدگاه ها (۰)

داستان نویسی پارت ۷ فصل ۲۱: گذرگاه خاطراتگروه از تونلی رنگار...

داستان نویسی پارت ۸ ---فصل ۲۶: نبرد در تالار فراموشیسایه‌ها ...

داستان نویسی پارت ۵ ---فصل ۱۶: سفر آغاز می‌شودگروه هفت نفره ...

داستان نویسی پارت ۴ ---فصل ۱۲: حمله تاریکیسایه‌ها به شکل موج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط