گوناگون nafas

دیدگاه ها (۱)

وَقتی دیر رِسیدَمْ و بآ یِکی دیگِہ دیدَمِتفَهمیدَمْ کِہ گآ...

مـــن مـی روم !تــو مـی مـانــیبــا دنـیــایـــی از خاطـرات....

پارت ۱۹

من قشنگ یادم خدابیامرز پدر بزرگم سالهای خیلی دور چون از اسبش...

گونی را انداختن روی دوششون و شروع کردند به شوخی و بازی با هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط