قول دادم چشمانت را از دفتر خاطراتم پاک کنم

قول دادم چشمانت را از دفتر خاطراتم پاک کنم
اما نمی‌‌دانستم با این کار زندگی‌ام را از صحنه‌ی وجود پاک خواهم کرد
و نمی‌دانستم -با وجود اختلاف کوچکمان- تو منی و من توام
بهت قول دادم که دوستت نداشته باشم
وااای چه حماقتی
با خودم چه کار کردم؟
من از شدت صداقت دروغ می‌گفتم
و خدا را شکر که دروغ گفتم
دیدگاه ها (۱)

این روزهاجز آغوش "تو"همه را گم کرده ام ...

شـــــآعـرے . . .چیز قشنگے استخصوصآ وقتـــــےغزڷ از گوشه ےچش...

در #آغوشتاز یادم مے رودتمام خواستہ‌ و #آرزوهایم... #تــــــو...

#گاهی هوس میکنمشبیه #دوره گردها بساط کنم #دلم را وسط بگذار...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

چند پارتی (درخاستی)

سلام ، چند روز پیش رفتم تو صفحه ی کاربری که چند تا از پست ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط