365 روزی از من و 18 سالگی یم گذشت

365 روزی از من و 18 سالگی یم گذشت
حالا به قدری بزرگ شده ام که  درشهری  غریب به عنوان دانشجو دفتر عمرم را ورق بزنم.
و همدم و همراه کسی باشم

من عزیزم نوزدع سالگیت را تمام کردی

نوزده سالگی که پر از اتفاقات تلخ بود و اندکی شیرین به همراهه تجربه های جدید
از شبایی که با دلتنگی گذشت برای کسایی که نیستن
یا برای کسایی که حواسشون نیست
پر از روزهایی که گوش دنیا با هق هق هایم پرشد
و روزهایی که با قهقه  هایم کر
پراز دلهره هایی که به آرامش تبدیل شدو لحظه هایی که به کامم نبود و  با لابد حکمتی داشته گذشت
پر از ذوق های دخترونه هرچند کوچیک
پر از خوراکی های خوشمزه که نوش جانشان کردم
پر از چایی هایی از جنس آرامش با طعم گل محمدی
پراز آدما هایی که بهم یاددادن میشه مهربون بودهنوز
و کم نبودن روزهایی که به آدم های اشتباهی رسیدم و قلبم را شکستن💔
نوزده سالگی که بهم یاد داد قدر عزیزامو بیشتر بدونم
شاید روزی نباشن
یاد داد جیغامو تو خودم بزنم
آشفتگیمو خودم سامون بدم
پر از خواب های شیرینی که منو وصل کرد به رویاهام
پر از روزایی که تنهایی با ترسام روبه رو شدم


من عزیزم ممنون که سعی کردی که بیشتر بفهمی
من پایان نوزده سالگی را جشن میگیرم که دلی را نشکست
چشمی را نگریاند ، همدم دل گرفته ای شد؛دستی را گرفت
دلی را گرم کرد♡
پ.ن📌:درسته 19 سالم شد ولی اندازه 40 ساله هاست هنوز رفتارم😂
📎:ممنون از همه اونایی که تبریک گفتن❤
📎:27 مهری که سهم من است