دخترکی دو سیب در دست داشت

دخترکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت :
یکی از سیب هاتو به من میدی ؟
دخترک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید !
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش ناامید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت :
بیا مامان !
این یکی ، شیرین تره !
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ..!

هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازیz
دیدگاه ها (۱۰)

ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺰﻭﺍﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﺮﻭﯾﻨﺪ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪﭼﻪ ﮐﺴ...

دلم برای اول دبستان تنگ شده...که وقتی تنها یه گوشه ی....حیاط...

آرامــش نــه عــاشــق بــودن اســت ، نــه گــرفـتـن دسـتـی ک...

دل نوشته ی فریدون مشیری "" لذّت دنیا،داشتنِ کسی ستکه دوست د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط