سناریو سوکوکو: هیولای زیبا
آم....بچه ها قبل از اینکه سناریو رو بنویسم میخواستم بگم یسری ها یهو اومدن منو فالو کردن حالا نمیدونم بهم ربطی دارن یا نه ولی یکیشون بهم پیام میده و شروع میکنه خیلی مودبانه باهام حرف زدن ولی بعد که ازش پرسیدم کاری باهام داری یا فقط میخواستی باهام دوست بشی یهو شروع میکنه پشت سرهم بهم میگه جنده چیکارش کنم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♣
مرسی برای کسایی که حمایتم کردن بریم برای سناریو:
آیامه شیطان بد ذاتی که به احساسات خالصانهی لیلیث صدمه زد و با چو مثل یه اسباب بازی رفتار کرد حالا قراره توانش رو با تا ابد در زمین سر گردان بودن پس بده اون با عشقی بازی کرد که شعله هایش داغ تر از چیزی هست که دیگران شاهدش هستند و اما حالا پسری که انتقام خود و عشق جواهر مانندش را گرفته بود آرام و بی صدا در آغوش او عاری از هر چیز چشم های آسمانی اش را بسته و در دنیای خواب کنج کاوی میکند
اتاقی که در آن فقط صدای گوش نواز لالایی خواندن کهربای ضریفی شنیده میشود تا چند لحظه پیش ترسناک ترین ناله ها و فریاد ها از آن شنیده میشد
حالا طوری در آغوش آرامش جا گرفته که گویی تا به حال حتی اسم آشوب در آن گفته نشده کهربای ضریفی که در وسط اتاق نشسته و در حال نوازش ابریشم های غروب آسمان است منتظر کنار رفتن ابر ها از جلوی دو گوی زیبایی است که آسمان صبح را در خود جا داده اند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♣
این پارت کم بود چون یکم خسته بودم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♣
مرسی برای کسایی که حمایتم کردن بریم برای سناریو:
آیامه شیطان بد ذاتی که به احساسات خالصانهی لیلیث صدمه زد و با چو مثل یه اسباب بازی رفتار کرد حالا قراره توانش رو با تا ابد در زمین سر گردان بودن پس بده اون با عشقی بازی کرد که شعله هایش داغ تر از چیزی هست که دیگران شاهدش هستند و اما حالا پسری که انتقام خود و عشق جواهر مانندش را گرفته بود آرام و بی صدا در آغوش او عاری از هر چیز چشم های آسمانی اش را بسته و در دنیای خواب کنج کاوی میکند
اتاقی که در آن فقط صدای گوش نواز لالایی خواندن کهربای ضریفی شنیده میشود تا چند لحظه پیش ترسناک ترین ناله ها و فریاد ها از آن شنیده میشد
حالا طوری در آغوش آرامش جا گرفته که گویی تا به حال حتی اسم آشوب در آن گفته نشده کهربای ضریفی که در وسط اتاق نشسته و در حال نوازش ابریشم های غروب آسمان است منتظر کنار رفتن ابر ها از جلوی دو گوی زیبایی است که آسمان صبح را در خود جا داده اند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♣
این پارت کم بود چون یکم خسته بودم
- ۲.۰k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط