سناریو
#فیک
#استری_کیدز
سناریو(وقتی مادرت بهت زنگ میزنه و میگه باید با یه شخص دیگه ازدواج کنی و تو قبول نمیکنی اما مادرت توجهی نمیکنه و
گوشی رو قطع میکنه و تو با رنگی پریده برمیگردی پیششون و ازت میپرسن چیشده اما بهشون نمیگی و با زور از زیر زبونت میکشن بیرون همه توضیحات رو.)
(دوست پسرمونن)
(چان)
به سمتت میاد و تورو توی آغوشش میگیره و سرتو به قفسه سینه اش میچسبونه.
-تو فقط مال منی فهمیدی؟
وقتی خیسی گلوله های اشک روی گردنشو احساس کرد جسمتو از اغوشش فاصله میده و اشکهات رو پاک میکنه،لبخندی میزنه و بوسه ای روی پیشونیت میزنه.
-گریه نکنیا...هیچکی نمیتونه تورو از من بگیره...خانم بنگ
(لینو)
ایشون کلا از راه خشم وارد میشن،وقتی موضوع رو بهش میگی گریه ات میگیره و همین عصبیش میکنه،فورا به مادرت زنگ میزنه و چشمت روز بدنبینه.
وقتی تماس رو قطع میکنه زود میاد و بغلت میکنه،سرشو توی گردنت فرو میبره و دم گوشت زمزمه میکنه.
-نبینم خانومم گریه کنه...تو فقط خانوم منی فقط و فقط مال من
(چانگبین)
پوزخندی میزنه و دست به سینه میشه.
-که جرعت کردن به ا/ت من نگاه کنن
+مادرم جدی بود
دستشو زیر چونه ات میبره و سرتو به سمت خودش میچرخونه.
-منم جدی گفتم...هیچ کس جز من حق نداره بهت نگاه کنه
بازوتو میگیره و تورو بین بازوانش اسیر میکنه و بوسه ای روی گردنت میزنه.
-حالا هرکی جرعت داره بیاد تورو ازمن جدا کنه
(هیونجین)
اولش چیزی نمیگه و فقط نگاهت میکنه،اما بعد نزدیک میاد و سرشو توی گردنت فرو میکنه،دستهاش محکم دور کمرت حلقه میشن
و تورو به خودش نزدیک میکنه طوری که گرمای بدنشو به وضوح احساس مکنی.
-گریه کنی منم گریه میکنما...بزاربگن...اونا که نمیدونن تو دیگه مال منی...عشق من فقط مال منه باکس دیگه ای شریک نمیشم
+هیونـ...
اما لبهاش روی لبهات میشینه و اجازه حرف زدن رو بهت نمیده(حقته خب وقتی میگه مال منی مال منی دیگه چرا ناز میکنی:/)
#استری_کیدز
سناریو(وقتی مادرت بهت زنگ میزنه و میگه باید با یه شخص دیگه ازدواج کنی و تو قبول نمیکنی اما مادرت توجهی نمیکنه و
گوشی رو قطع میکنه و تو با رنگی پریده برمیگردی پیششون و ازت میپرسن چیشده اما بهشون نمیگی و با زور از زیر زبونت میکشن بیرون همه توضیحات رو.)
(دوست پسرمونن)
(چان)
به سمتت میاد و تورو توی آغوشش میگیره و سرتو به قفسه سینه اش میچسبونه.
-تو فقط مال منی فهمیدی؟
وقتی خیسی گلوله های اشک روی گردنشو احساس کرد جسمتو از اغوشش فاصله میده و اشکهات رو پاک میکنه،لبخندی میزنه و بوسه ای روی پیشونیت میزنه.
-گریه نکنیا...هیچکی نمیتونه تورو از من بگیره...خانم بنگ
(لینو)
ایشون کلا از راه خشم وارد میشن،وقتی موضوع رو بهش میگی گریه ات میگیره و همین عصبیش میکنه،فورا به مادرت زنگ میزنه و چشمت روز بدنبینه.
وقتی تماس رو قطع میکنه زود میاد و بغلت میکنه،سرشو توی گردنت فرو میبره و دم گوشت زمزمه میکنه.
-نبینم خانومم گریه کنه...تو فقط خانوم منی فقط و فقط مال من
(چانگبین)
پوزخندی میزنه و دست به سینه میشه.
-که جرعت کردن به ا/ت من نگاه کنن
+مادرم جدی بود
دستشو زیر چونه ات میبره و سرتو به سمت خودش میچرخونه.
-منم جدی گفتم...هیچ کس جز من حق نداره بهت نگاه کنه
بازوتو میگیره و تورو بین بازوانش اسیر میکنه و بوسه ای روی گردنت میزنه.
-حالا هرکی جرعت داره بیاد تورو ازمن جدا کنه
(هیونجین)
اولش چیزی نمیگه و فقط نگاهت میکنه،اما بعد نزدیک میاد و سرشو توی گردنت فرو میکنه،دستهاش محکم دور کمرت حلقه میشن
و تورو به خودش نزدیک میکنه طوری که گرمای بدنشو به وضوح احساس مکنی.
-گریه کنی منم گریه میکنما...بزاربگن...اونا که نمیدونن تو دیگه مال منی...عشق من فقط مال منه باکس دیگه ای شریک نمیشم
+هیونـ...
اما لبهاش روی لبهات میشینه و اجازه حرف زدن رو بهت نمیده(حقته خب وقتی میگه مال منی مال منی دیگه چرا ناز میکنی:/)
- ۱۱.۶k
- ۲۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط