گریز نبود

گریزے نبود
عشق آمد و جان مرا
در خود گرفت و خلاص!!!
من در تو،
همچون جزیره اے خواهم زیست...

"شیرکو بیکس"
دیدگاه ها (۱)

همانگونه باشم.................

شنیده بودم میشود از تهِ فنجانِ قهوهآنچه بر تو گذشته را، بیرو...

از یه جایی به بعد توی زندگی همه آدم‌هادوستی‌ها رنگ خودش رو ا...

آدم وقتی از یه دوست داشتن یه طرفه میاد بیرون دیگه هیچ وقت او...

.ما براے باتو بودن، عمر خودرا باختیمبد نبود اے دوست، ...

.#به عزراییل چشمانت بگو، مهلت نمی خواهم"به خشم ابروت دلخوشتر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط