قصهام دیگر زنگار گرفت

قصّه‌ام دیگر زنگار گرفت:
با نفس های شبم پیوندی است.
پرتویی لغزد اگر بر لب او،
گویدم دل : هوس لبخندی است.

خیره چشمانش با من گوید:
کو چراغی که فروزد دل ما؟
هر که افسرد به جان، با من گفت:
آتشی کو که بسوزد دل ما ؟

گاه می لرزد باروی سکوت:
غول ها سر به زمین می سایند.
پای در پیش مبادا بنهید،
چشم ها در ره شب می پایند!

تکیه گاهم اگر امشب لرزید،
بایدم دست به دیوار گرفت.
با نفس‌های شبم پیوندی است:
قصّه ام دیگر زنگار گرفت...

#سهراب_سپهری

💲⬇️💲⬇️💲
دیدگاه ها (۱)

تازگی‌ها هرگاه از دیگران می‌رنجم، یا حتی نگرانم، که چه قضاوت...

"مرگ "هميشه كه نكشيدنِ"نفس" نيست...!مرگ گاهي رويايِ داشتنِكس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط