پایان خوش
پایان خوش
پارت ۲۷
جئون: البته (توی دل) دختره ی نچسب شیطون میگه حولش بده بیوفته اصلا امروز چه روز خوبی هست من چقدر خوشحالم ارواح عمم
ا/ت: وای چقدر این رو مخه ولی من حساب یکی دیگه رو میرسم
(زنگ خوردن گوشی) الو
یو جین: الو آبجی کجا موندی
ا/ت: الان دارم میام
یو جین: اوک منتظرم فعلا
ا/ت: فعلا
ویو ا/ت سوار ماشین شدم حرکت کردم توی راه ترافیک بود امکان داشت دیر برسم اونجا یک راه میومبر داشت. دنده عقب کشیدم بد چراغ راه نما زدم به همون سمتی به میخوام برم تا ماظین ها بفهمن اونجا شیوه داشت ازشت رفتم پایین بد رفتم راست ده کیلومتر مستقیم رفتم بد رفتم بالا
چرخیدم سمت چپ رفتم توی شهر مستقیم رفتم تا برسم به رستورانی که کنار دریا قرار داشت
رفتم ماشینم و توی کناره گذاشتم بعد پیاده شدم و رفتم توی رستوران
ا/ت: داداشم و دیدم دستم و براش بلند کردم رفتم سر میزش دیدم یه دختر پیشش نشسته
یو جین: خواهر بشین
ا/ت: سه تا سوال دارم
یو جین: بپرس
ا/ت: یک چرا گفتی بیام دو این دختره کیه سه ما برای چی اینجا هستیم
یو جین: الان توضیح میدم
ا/ت: منتظرم
یو جین: گفتم بیای که هم برام داخل شرکت کار پیدا کنی و این دختره هم کسی هست که میخوام باهاش ازدواج کنم و دیگه میخوام زندگی خودم و بسازم و گفتم بیای چون تو من و راهنمایی کنی و یکم زن داداشت و بشناسی
ا/ت: چ چ چ چ چی تو میخوای با این ازدواج کنی خوبه که یکی و پیدا کردی که راه درست و نشونت بده خوبه امید وارم خوب زندگی کنید درباره کار هم نگران نباش از قبل برات کار پیدا کردم خب من دیگه میرم هیچ سوالی هم نپرسید و درباره زن داداشم بعد بگو فعلا
زنگ زدم به تهیونگ
(در حال بوق خوردن)
تهیونگ: الو
(ادامه پارت بعدی)
پارت ۲۷
جئون: البته (توی دل) دختره ی نچسب شیطون میگه حولش بده بیوفته اصلا امروز چه روز خوبی هست من چقدر خوشحالم ارواح عمم
ا/ت: وای چقدر این رو مخه ولی من حساب یکی دیگه رو میرسم
(زنگ خوردن گوشی) الو
یو جین: الو آبجی کجا موندی
ا/ت: الان دارم میام
یو جین: اوک منتظرم فعلا
ا/ت: فعلا
ویو ا/ت سوار ماشین شدم حرکت کردم توی راه ترافیک بود امکان داشت دیر برسم اونجا یک راه میومبر داشت. دنده عقب کشیدم بد چراغ راه نما زدم به همون سمتی به میخوام برم تا ماظین ها بفهمن اونجا شیوه داشت ازشت رفتم پایین بد رفتم راست ده کیلومتر مستقیم رفتم بد رفتم بالا
چرخیدم سمت چپ رفتم توی شهر مستقیم رفتم تا برسم به رستورانی که کنار دریا قرار داشت
رفتم ماشینم و توی کناره گذاشتم بعد پیاده شدم و رفتم توی رستوران
ا/ت: داداشم و دیدم دستم و براش بلند کردم رفتم سر میزش دیدم یه دختر پیشش نشسته
یو جین: خواهر بشین
ا/ت: سه تا سوال دارم
یو جین: بپرس
ا/ت: یک چرا گفتی بیام دو این دختره کیه سه ما برای چی اینجا هستیم
یو جین: الان توضیح میدم
ا/ت: منتظرم
یو جین: گفتم بیای که هم برام داخل شرکت کار پیدا کنی و این دختره هم کسی هست که میخوام باهاش ازدواج کنم و دیگه میخوام زندگی خودم و بسازم و گفتم بیای چون تو من و راهنمایی کنی و یکم زن داداشت و بشناسی
ا/ت: چ چ چ چ چی تو میخوای با این ازدواج کنی خوبه که یکی و پیدا کردی که راه درست و نشونت بده خوبه امید وارم خوب زندگی کنید درباره کار هم نگران نباش از قبل برات کار پیدا کردم خب من دیگه میرم هیچ سوالی هم نپرسید و درباره زن داداشم بعد بگو فعلا
زنگ زدم به تهیونگ
(در حال بوق خوردن)
تهیونگ: الو
(ادامه پارت بعدی)
۵.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.