داستانامشب

#داستان_امشب...


چغندر تا پیاز شکر خدا



میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد یک روز مرد فقیر به همسرش گفت((می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرمشاید شاه در عوض چیزی شایسته شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود))

همسرش که چغندر دوست داشت،گفت((برای پادشاه چغندر ببر))اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت((نه پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است))بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد
از بد حادثه،آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی رانداشت وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت((چغندر تا پیاز، شکر خدا))

پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم

شاه از این حرف مرد خندید وکیسه ای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد واز آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود
دیدگاه ها (۳)

#️تست_روانشناسی_امشب...#پیشگویی_آینده_شخصیتی_شمااولین چیزی ک...

از این روز های پایانی ماه مبارک ، بهترین استفاده را ببریم .....

سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن. احتیاج دا...

‌#کاشت_ته_مانده_سبزیجاتسیروقتی سیر شروع به جوانه زدن و سبز ش...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط