چندپارتی(جیهوپ)
#چندپارتی
#درخواستی
#جیهوپ
چندپارتی(جیهوپ)
p۱
داشتی عکس های دبیرستانت رو با دخترت میدیدی که یهو دخترت دستش رو گذاشت روی عکسی که برای تو پر از خاطره بود با دبدن عکس لبخندی زدی
هجین: مامان تو که از عکس گرفتن بدت میاد این عکس با کیه؟ چرا گرفتیش؟(صدای بچگونه)
ات: ام بزار برات تعریف کنم
«فلش بک»
چشماتو از پنجره گرفتی و برای اخرین بار به کلاس دادی درسته این اخرین باری بود که
اون کلاس و مدرسه رو میدی تو ۱۸سالت شده بود و امروز روز اخر مدرسه بود همه از کلاس رفته بودن بیرون تا برای اخرین بار با همکلاسی هاشون توی حیاط عکس بگیرن
کیفتو برداشتی و خواستی بری بیرون مدرسه که یهو پسر باهوش مدرسه که معروف به مغز متحرک بود جلوتو گرفت
تو دختر مهروف مدرسه بودی البته نه خیلی ولی بیشتر مدرسه میشناختن چون تو همیشه جلوی قلدر هارو میگرفتی
جانگ هوسوک دهن باز کرد و گفت
هوسوک: ات میگم میخوام یه چیزی بهت بگم و امیدوارم ردش نکنی
ات: امم بفرما
هوسوک: میشه باهام بیای پست اسکیت؟
ات: امروز؟
هوسوک: اره البته اگه دوست داشته باشی بیای
ات: معلومه فقط ساعت چند؟
هوسوک: جدی؟ میای؟
ات: اره چرا باید رد کنم؟
هوسوک: امم نمیدونم پس امروز ساعت ۶ میام سرکوچتون
ات: باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه ی درخواستی هاتونو میزام نگران نباشید
#درخواستی
#جیهوپ
چندپارتی(جیهوپ)
p۱
داشتی عکس های دبیرستانت رو با دخترت میدیدی که یهو دخترت دستش رو گذاشت روی عکسی که برای تو پر از خاطره بود با دبدن عکس لبخندی زدی
هجین: مامان تو که از عکس گرفتن بدت میاد این عکس با کیه؟ چرا گرفتیش؟(صدای بچگونه)
ات: ام بزار برات تعریف کنم
«فلش بک»
چشماتو از پنجره گرفتی و برای اخرین بار به کلاس دادی درسته این اخرین باری بود که
اون کلاس و مدرسه رو میدی تو ۱۸سالت شده بود و امروز روز اخر مدرسه بود همه از کلاس رفته بودن بیرون تا برای اخرین بار با همکلاسی هاشون توی حیاط عکس بگیرن
کیفتو برداشتی و خواستی بری بیرون مدرسه که یهو پسر باهوش مدرسه که معروف به مغز متحرک بود جلوتو گرفت
تو دختر مهروف مدرسه بودی البته نه خیلی ولی بیشتر مدرسه میشناختن چون تو همیشه جلوی قلدر هارو میگرفتی
جانگ هوسوک دهن باز کرد و گفت
هوسوک: ات میگم میخوام یه چیزی بهت بگم و امیدوارم ردش نکنی
ات: امم بفرما
هوسوک: میشه باهام بیای پست اسکیت؟
ات: امروز؟
هوسوک: اره البته اگه دوست داشته باشی بیای
ات: معلومه فقط ساعت چند؟
هوسوک: جدی؟ میای؟
ات: اره چرا باید رد کنم؟
هوسوک: امم نمیدونم پس امروز ساعت ۶ میام سرکوچتون
ات: باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه ی درخواستی هاتونو میزام نگران نباشید
- ۸.۶k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط