سلاممم دوستانن اومدممم پارتت بدممم متسفم که طول کشید ♥
سلاممم دوستانن اومدممم پارتت بدممم متسفم که طول کشید ♥
پارت: ۳٠
دازای: الان پدرمو درمیاره چون مستهههه مهم نیست یک کاریش میکنم باز چی دیده اومده بارر o(╥﹏╥)o *اومد داخل*چیبییی تووو اینجا چیکار میکنی؟ زود باش بلند شو بریم خونه
چویا: خفههه شوووو باکاااا. (باکا یعنی احمق) بیشعوررر *حالت مستی حرف میزنه*
دازای: باشه گرفتم مست شدی o(╥﹏╥)oخبب تعریف کنن چی شده اومدی اینجا؟؟
چویا: تازههه میگیی چی شدهه خیانتکارررررر نکبتتت اشغالل باکااااااااا
تو قبلن هممم با کسیی بودیی راستشووو بگووو*مستهه*
دازای: هاننن نهه ولی اگر بگی دنبالش بودم دنبال یک دختری که باهام باشه ولی یا قبول نمی کردند یا میمردن یا یک تخته ازشون کم بود (✪‿✪) (. ❛ ᴗ ❛.)
چویا: اشغاللل پس اون عکسهه چیی بودد؟؟؟
دازای: چیبی جونمم اونن عکس ماله یکی از کشته مرده هامه ولی اون منو قبول نداشت و رفت o(╥﹏╥)o ʕ ꈍᴥꈍʔ نمی دونستم چی کار کنم با عکس واسه همین یک گوشه انداختمشش U^ェ^U
چویا: توو منووو سکته میدی پسسس میمردی بندازیش دورررر
دازای: من چه میدونستم تو قاطی میکنی عشقممم o(╥﹏╥)o U^ェ^U
چویا: اشغالل o(╥﹏╥)o ازتت بدمم میاددد
دازای: نه نه حرفی نزن عشقمم که واقعی نیست در ضمن.... توو روی من غیرتیییی ლ(^o^ლ) ლ(^o^ლ) \(^o^)/ (ง •̀_•́)ง (ಡωಡ) (ಡωಡ) |・ω・`) ԅ(¯﹃¯ԅ) ┏(^0^)┛ ┐( ˘_˘)┌ ψ(`∇´)ψ (*꒦ິ⌓꒦ີ) ┐( ˘_˘)┌ ψ(`∇´)ψ ψ(`∇´)ψ (´▽`)ノ♪ (´▽`)ノ♪ (´▽`)ノ♪ (-.-)Zzz.. ԅ(¯﹃¯ԅ) ԅ(¯﹃¯ԅ) ԅ(¯﹃¯ԅ) (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ ⟵(๑¯◡¯๑) ⟵(๑¯◡¯๑) (。◕‿◕。)➜ (。◕‿◕。)➜ ⟵(๑¯◡¯๑) (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ (◍•ᴗ•◍) ❤ (◍•ᴗ•◍) ❤ ( ˘ ³˘)❤ ( ˘ ³˘)❤ (づ ̄ ³ ̄)づ (◍•ᴗ•◍)✧* (◍•ᴗ•◍)✧* (⑉°з°)-♡ ( ̄ε(# ̄) ლ(´ ❥ `ლ) (づ ̄ 3 ̄)づ (◍•ᴗ•◍)✧* (●♡∀♡) چقدرر خوشحالل شدمم تو روی من غیرتییی چقدرر خوبهه دارم حال میکنم ( ̄ε(# ̄) o(╥﹏╥)o
چویا: کی گفته من روی تووو *هنوز مسته*
دازای: خب عشقمم توچون از دست من عصبانی هستی اومدی اینجا (✪‿✪) حالا بیخیال بیا بریم خونه با خودت و حالت مستیت یک کارایی دارم (ฅ´ω`ฅ)
چویا: برووو گمشووو باشه بریم
دازای:* بردن چویا به خونه * *بوسیدن لپش* چیبیی خودمی😑 o(╥﹏╥)o
چویا: ساکت شو هنوز عصبیمم
دازای: باشه عشقممم (✷‿✷) \(^_^)/ باشع بیبی
تمام شد مرسیی لایک می کنییی (✪‿✪) (. ❛ ᴗ ❛.)
پارت: ۳٠
دازای: الان پدرمو درمیاره چون مستهههه مهم نیست یک کاریش میکنم باز چی دیده اومده بارر o(╥﹏╥)o *اومد داخل*چیبییی تووو اینجا چیکار میکنی؟ زود باش بلند شو بریم خونه
چویا: خفههه شوووو باکاااا. (باکا یعنی احمق) بیشعوررر *حالت مستی حرف میزنه*
دازای: باشه گرفتم مست شدی o(╥﹏╥)oخبب تعریف کنن چی شده اومدی اینجا؟؟
چویا: تازههه میگیی چی شدهه خیانتکارررررر نکبتتت اشغالل باکااااااااا
تو قبلن هممم با کسیی بودیی راستشووو بگووو*مستهه*
دازای: هاننن نهه ولی اگر بگی دنبالش بودم دنبال یک دختری که باهام باشه ولی یا قبول نمی کردند یا میمردن یا یک تخته ازشون کم بود (✪‿✪) (. ❛ ᴗ ❛.)
چویا: اشغاللل پس اون عکسهه چیی بودد؟؟؟
دازای: چیبی جونمم اونن عکس ماله یکی از کشته مرده هامه ولی اون منو قبول نداشت و رفت o(╥﹏╥)o ʕ ꈍᴥꈍʔ نمی دونستم چی کار کنم با عکس واسه همین یک گوشه انداختمشش U^ェ^U
چویا: توو منووو سکته میدی پسسس میمردی بندازیش دورررر
دازای: من چه میدونستم تو قاطی میکنی عشقممم o(╥﹏╥)o U^ェ^U
چویا: اشغالل o(╥﹏╥)o ازتت بدمم میاددد
دازای: نه نه حرفی نزن عشقمم که واقعی نیست در ضمن.... توو روی من غیرتیییی ლ(^o^ლ) ლ(^o^ლ) \(^o^)/ (ง •̀_•́)ง (ಡωಡ) (ಡωಡ) |・ω・`) ԅ(¯﹃¯ԅ) ┏(^0^)┛ ┐( ˘_˘)┌ ψ(`∇´)ψ (*꒦ິ⌓꒦ີ) ┐( ˘_˘)┌ ψ(`∇´)ψ ψ(`∇´)ψ (´▽`)ノ♪ (´▽`)ノ♪ (´▽`)ノ♪ (-.-)Zzz.. ԅ(¯﹃¯ԅ) ԅ(¯﹃¯ԅ) ԅ(¯﹃¯ԅ) (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ ⟵(๑¯◡¯๑) ⟵(๑¯◡¯๑) (。◕‿◕。)➜ (。◕‿◕。)➜ ⟵(๑¯◡¯๑) (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ (ง˃̶͈口˂̶́)ง⁼³₌₃ (◍•ᴗ•◍) ❤ (◍•ᴗ•◍) ❤ ( ˘ ³˘)❤ ( ˘ ³˘)❤ (づ ̄ ³ ̄)づ (◍•ᴗ•◍)✧* (◍•ᴗ•◍)✧* (⑉°з°)-♡ ( ̄ε(# ̄) ლ(´ ❥ `ლ) (づ ̄ 3 ̄)づ (◍•ᴗ•◍)✧* (●♡∀♡) چقدرر خوشحالل شدمم تو روی من غیرتییی چقدرر خوبهه دارم حال میکنم ( ̄ε(# ̄) o(╥﹏╥)o
چویا: کی گفته من روی تووو *هنوز مسته*
دازای: خب عشقمم توچون از دست من عصبانی هستی اومدی اینجا (✪‿✪) حالا بیخیال بیا بریم خونه با خودت و حالت مستیت یک کارایی دارم (ฅ´ω`ฅ)
چویا: برووو گمشووو باشه بریم
دازای:* بردن چویا به خونه * *بوسیدن لپش* چیبیی خودمی😑 o(╥﹏╥)o
چویا: ساکت شو هنوز عصبیمم
دازای: باشه عشقممم (✷‿✷) \(^_^)/ باشع بیبی
تمام شد مرسیی لایک می کنییی (✪‿✪) (. ❛ ᴗ ❛.)
۱۴.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.