چند شب است که مردی
چند شب است که مردی
در قاب تصویر تو
به خوابهای آشفته ی من قدم می گذارد
پیراهنِ مردانه اش
بوی عطر شیرین زنانه می دهد
و در میان انگشتانش
چند تار مو
به بلندای شب یلداست،
پر از شاعرانگی...
قلبش آنقدر محکم بر سینه اش می کوبد
که هر لحظه امکان دارد مرا از رویایِ شبانه ام بیدار و
همگان را از حضور دوباره اش باخبر کند
و من در این رویا
هر شب
تو را در آغوش خود میکشم...
#المیرا_غضنفری
در قاب تصویر تو
به خوابهای آشفته ی من قدم می گذارد
پیراهنِ مردانه اش
بوی عطر شیرین زنانه می دهد
و در میان انگشتانش
چند تار مو
به بلندای شب یلداست،
پر از شاعرانگی...
قلبش آنقدر محکم بر سینه اش می کوبد
که هر لحظه امکان دارد مرا از رویایِ شبانه ام بیدار و
همگان را از حضور دوباره اش باخبر کند
و من در این رویا
هر شب
تو را در آغوش خود میکشم...
#المیرا_غضنفری
۵۱۴
۲۱ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.