کسی چه می داند

کسی چه می داند...
شاید همین لحظه زنی
برای مرد سیاست مدارش می رقصد،
یا پیانو می زند
و آواز می خواند
و جلوی جنگ جهانی بعدی را می گیرد

کسی چه می داند...
شاید تنها شرط
معشوقه ی هیتلر
به خاک و خون کشیدن دنیا بود

کسی سر از کار
زن ها در نمی آورد...
با سکوتشان شعر می خوانند،
با لب هایشان
قطع نامه صادر می کنند،
با موهاشان جنگ می طلبند،
با چشم هاشان صلح

کسی چه می داند...
شاید آخرین بازمانده ی دنیا
زنی باشد که
با شیطان تانگو می رقصد...!!
دیدگاه ها (۱)

خوابت را دیدم ،برگشته بودیعطرت در هوا پیچیده بودطعم گس نوازش...

تو راهواے به آغوش من رسیدن نیستوگرنه فاصله ے ماهنوز یک قدم ا...

این #رمضان #تو را روزه می گیرمچشم هایت رادست هایت رابودنت را...

یکی باشه کهتو چشاش زل بزنی و بگیمن خیلی خوشبختم، که "تو" رو ...

کاش

-صدای گریه ی کودکی می آمد... دختر جوانی آمد کودک را در آغوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط