ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)
هری:
2 سال از جنگ هاگوارتز میگذره و هری تورو توی یه کافه می بره و وقتی که توی کافه آهنگ کلاسیک پخش می کنند و همه شروع می کنند به رقص، جلوی همه ازت خواستگاری می کنه تو هم قبول می کنی و همه براتون دست می زنند.
رون:
اواخر سال بود و هوا گرم بود و چون خیلی براش سخت بود تورو به جنگل ممنوعه می بره و یکم با هم خوش می گذرونید و کلی می خندید که میرید یه جای خلوت که رون میره یه جای دیگه و کلی با خودش کلنجار میره🤣 آخر سر هم با کلی خجالت ازت خواستگاری می کنه.
فرد/ جرج:
تو رو می برند به مغازه ی هانی دوکز و از اونجا کلی با هم شکلات می خرید بعد هم توی بسته ی شکلات حلقه ی خاستگاریتو پیدا می کنی و خیلی هم تعجب مب کنی که فرد/ جرج بهت چشمک می زنه و بعد ازت خواستگاری می کنه.
سدریک:
توی یول بال با هم پارتنر بودید و همه از رابطه تون خبر داشتند. توی قسمت رقص آروم یا همون(slow dane) جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه و همه هم به مناسبت خواستگاری سدریک جشن می گیرند.
دراکو:
تو رو به یه رستوران شیک دعوت می کنه و با هم غذا می خورید و بعدش دراکو میره که غذا ها رو حساب کنه که همون لحظه چراغا خاموش میشه و چند نفر میان و چشم و دهنتو می گیرند و می برند که (منحرف نشید) چند دقیقه بعد چشماتو باز می کنند و می بینی که دراکو زانو زده و پشتش یه تم ولینتاینی زده و بعد با کلی عشوه ازت خواستگاری کرد.
متیو:
کریسمس بود و متیو ازت دعوت کرده بود که بیای عمارت ریدل و تو هم الان دم در عمارت بودی که چند نفر درو برات باز کردند و رفتی داخل که متیو رو پیدا نکردی و از چند نفر پرسیدی که بهت گفتند توی اتاق بزرگ طبقه ی دومه و تو هم میری اونجا که برقا خاموشه و تا روشن می کنی متیو رو می بینی که اونجا رو با گل رز تزئین کرده و جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه و توهم که قبول می کنی بعد هم میگیردت و می اندازدت رو تختو......
تام:
تقریبا 20 دقیقع بعد از تموم شدن نبرد هاگوارتز(فرض کنید ولدمورت بی دماغ وجود نداشته😂و تام برنده شده) تام با جعبه ای سیاه توی دستش جلوی همه ی مرگخوار ها جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه که تو قبول می کنی و تام میگه هر کی به ا/ت حتی نگاهم کنه اونو می کشه👍🗿
تئو:
تو و تئو با هم مرگخوار بودید و توی ماموریت بودید که در حال دویدن طلسم مرگبار زدن بودید که تئو میگه ا/ت یه چیزی هست که باید بهت بگم
تو و تئو پشت یه صخره ی بزرگ قایم میشید که تئو حلقه ای از توی جیبش در میاره و ازت خواستگاذی می کنه.
ریگی:
تو و ریگی 2 سال تو رابطه بودید و توی خونه تنها بودید که تو در حال مرتب کردن لباسای ریگی بودی که جعبه ی خوش رنگی رو می بینی و بازش می کنی که توش یه حلقه ی طلایی رنگ هست🤣🤡تو اونو بر می داری و به ریگی نشون میدی که بهت می گه عهههه بیب اون حلقه ی خواستگاریته
و همون جا ازت خواستگاری می کنه.
انزو:
تو و انزو رفته بودید باغ ویلایی که برای پدربزرگ انزو بود و با هم کلی بازی کرده بودید که به تو میگه همونجا منتظر بمونی و میره بالای درخت👍و حلقه رو آماده می کنه و به تو میگه که بیای تو اول پیداش نمی کنی اما بعد از درخت میاد پایین و ازت خواستگاری می کنه.
خدایی لایک کنید خیلییییی برای این زحمت کشیدممممم. 🥺😫😩
فکر کنم بزرگترین ری اکشن پیجم باشه😁
فعلا بای❤️❤️😘😘🥰🥰
2 سال از جنگ هاگوارتز میگذره و هری تورو توی یه کافه می بره و وقتی که توی کافه آهنگ کلاسیک پخش می کنند و همه شروع می کنند به رقص، جلوی همه ازت خواستگاری می کنه تو هم قبول می کنی و همه براتون دست می زنند.
رون:
اواخر سال بود و هوا گرم بود و چون خیلی براش سخت بود تورو به جنگل ممنوعه می بره و یکم با هم خوش می گذرونید و کلی می خندید که میرید یه جای خلوت که رون میره یه جای دیگه و کلی با خودش کلنجار میره🤣 آخر سر هم با کلی خجالت ازت خواستگاری می کنه.
فرد/ جرج:
تو رو می برند به مغازه ی هانی دوکز و از اونجا کلی با هم شکلات می خرید بعد هم توی بسته ی شکلات حلقه ی خاستگاریتو پیدا می کنی و خیلی هم تعجب مب کنی که فرد/ جرج بهت چشمک می زنه و بعد ازت خواستگاری می کنه.
سدریک:
توی یول بال با هم پارتنر بودید و همه از رابطه تون خبر داشتند. توی قسمت رقص آروم یا همون(slow dane) جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه و همه هم به مناسبت خواستگاری سدریک جشن می گیرند.
دراکو:
تو رو به یه رستوران شیک دعوت می کنه و با هم غذا می خورید و بعدش دراکو میره که غذا ها رو حساب کنه که همون لحظه چراغا خاموش میشه و چند نفر میان و چشم و دهنتو می گیرند و می برند که (منحرف نشید) چند دقیقه بعد چشماتو باز می کنند و می بینی که دراکو زانو زده و پشتش یه تم ولینتاینی زده و بعد با کلی عشوه ازت خواستگاری کرد.
متیو:
کریسمس بود و متیو ازت دعوت کرده بود که بیای عمارت ریدل و تو هم الان دم در عمارت بودی که چند نفر درو برات باز کردند و رفتی داخل که متیو رو پیدا نکردی و از چند نفر پرسیدی که بهت گفتند توی اتاق بزرگ طبقه ی دومه و تو هم میری اونجا که برقا خاموشه و تا روشن می کنی متیو رو می بینی که اونجا رو با گل رز تزئین کرده و جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه و توهم که قبول می کنی بعد هم میگیردت و می اندازدت رو تختو......
تام:
تقریبا 20 دقیقع بعد از تموم شدن نبرد هاگوارتز(فرض کنید ولدمورت بی دماغ وجود نداشته😂و تام برنده شده) تام با جعبه ای سیاه توی دستش جلوی همه ی مرگخوار ها جلوت زانو می زنه و ازت خواستگاری می کنه که تو قبول می کنی و تام میگه هر کی به ا/ت حتی نگاهم کنه اونو می کشه👍🗿
تئو:
تو و تئو با هم مرگخوار بودید و توی ماموریت بودید که در حال دویدن طلسم مرگبار زدن بودید که تئو میگه ا/ت یه چیزی هست که باید بهت بگم
تو و تئو پشت یه صخره ی بزرگ قایم میشید که تئو حلقه ای از توی جیبش در میاره و ازت خواستگاذی می کنه.
ریگی:
تو و ریگی 2 سال تو رابطه بودید و توی خونه تنها بودید که تو در حال مرتب کردن لباسای ریگی بودی که جعبه ی خوش رنگی رو می بینی و بازش می کنی که توش یه حلقه ی طلایی رنگ هست🤣🤡تو اونو بر می داری و به ریگی نشون میدی که بهت می گه عهههه بیب اون حلقه ی خواستگاریته
و همون جا ازت خواستگاری می کنه.
انزو:
تو و انزو رفته بودید باغ ویلایی که برای پدربزرگ انزو بود و با هم کلی بازی کرده بودید که به تو میگه همونجا منتظر بمونی و میره بالای درخت👍و حلقه رو آماده می کنه و به تو میگه که بیای تو اول پیداش نمی کنی اما بعد از درخت میاد پایین و ازت خواستگاری می کنه.
خدایی لایک کنید خیلییییی برای این زحمت کشیدممممم. 🥺😫😩
فکر کنم بزرگترین ری اکشن پیجم باشه😁
فعلا بای❤️❤️😘😘🥰🥰
- ۴۹.۷k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط