غمگین چو پاییزم از من بگذر

غمگین چو پاییزم ، از من بگذر
شعری غم انگیزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
بگذار ای بی خبر بسوزم ، چون شمعی تا سحر بسوزم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
بگذر تا در شرار من نسوزی ، بی پروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شب ها
بگذر زین قصه ی غم افزا
غمگینم ، قلبم درد میکنه از درد هموطنان عزیزم ، وصل شدن به این فضا دیگه خوشحالم نمیکنه ، این بی خبری اینقدر دردهام و زیاد کرد که هیچ چیزی دیگه خوشحالم نمیکنه . متاسفم برای اینهمه اتفاق تلخ ، و تسلیت . من دردهای پدری رو که هرشب باید با سختی کار کنه و نون برای خانواده اش ببره رو میفهمم چون از همین مردمم و دردهامون مشترکه ، من میفهمم دردهاتون رو ، و اینقدر این روزها قلبم سنگینه مثال واقعی اینه که عزادارم و قلبم درد میکنه ،از غم و درد و جدایی و بی پناهی و مرگ و سیاهی .
دیدگاه ها (۵)

David Beckham & Emilia Clarkeعکسی از امیلیا کلارک و دیوید بک...

بیشتر از همیشه قدرتونو میدونم چون بدون شما زندگی معنایی ندار...

«در خانه من، ابراز احساسات، بوسیدن و در آغوش گرفتن، مانند نف...

...هوا از شهیق گریه تهی استاز بی گناهی ما تهی است... #شاملو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط