اسیر و عاشقم زارم، گرفتارم، گرفتارم
اسیر و عاشقم زارم، گرفتارم، گرفتارم
به گیسویت، به بازویت، به ابرویت نظر دارم
تماشاخانهای جانم، که من جز تو نمیدانم
نگارم، دلبرم، یارم، بهارم دوستت دارم
اگر چه چشمهی فتنهست چشمان تو بر چشمم
حرام چشمم آن چشمت، اگر من چشم بردارم
تمام عمر را هر دم، یکی را آرزو کردم
یکی را محرم دردم، یکی واقف به اسرارم
که چشمانش به رنگ تو، لبش چون لعل تنگ تو
و اینک آرزویم را به هر قیمت خریدارم
وفایی عاشقی زارم، که از جانت وفا دارم
اگرچه از تو سنگیندل، وفایی را نپندارم
به گیسویت، به بازویت، به ابرویت نظر دارم
تماشاخانهای جانم، که من جز تو نمیدانم
نگارم، دلبرم، یارم، بهارم دوستت دارم
اگر چه چشمهی فتنهست چشمان تو بر چشمم
حرام چشمم آن چشمت، اگر من چشم بردارم
تمام عمر را هر دم، یکی را آرزو کردم
یکی را محرم دردم، یکی واقف به اسرارم
که چشمانش به رنگ تو، لبش چون لعل تنگ تو
و اینک آرزویم را به هر قیمت خریدارم
وفایی عاشقی زارم، که از جانت وفا دارم
اگرچه از تو سنگیندل، وفایی را نپندارم
۱.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.