نمی دانم چرا تنم می لرزد وقتی صحبت از تو می

نمی دانم چرا تنــــــم می لرزد وقتی صحبت از تــــــــو می شود...
نه از تــــرس حضورت نیست ,
از آرزوی به تــــــــو رسیدن است,
از شایدها و بایدها و از اینکه نمی دانم داشتنت را عاشقانـــــه اشک بریزم یا دوریت را...
شاید روزی تنـــــم لرزید و دستانت را روی شانه هایم گذاشتی و گفتی زیر لـــــب اشـــــک شوق بریز به کنـــــارت آمده ام برای همیشـــــــــــــــه !!!...
دیدگاه ها (۱)

دیشب به دلم گفتم دوست داشتنت را پایان بخشد..تو هم لطف کن به ...

آدمهايي هستند كه شايد كم بگويند دوستت دارم يا شايد اصلا به ز...

راستشو بگو..

حرفم با شماست
اره با شمایی ک دل صاف و ساده و مهربونی داری......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط