احساس عجیب
احـــــــســـــاســ عـــجیبــــــ
pt 39
ویو نویسنده:
؟؟؟ هایتانی؟
رین ران ریندو: الان تو با کدومی
رین: عقل کل ما سه تا هایتانیم با کدومی داش
نیک: خیلی با این خونواده گرم گرفتی مگه نه
رین: نیک چی میخای
نیک: فک کنم خودت بهتر میدونی.... هانمیا... کیوکا....
رین: چه.... زری …زدی
اما: رین اروم باش
یوزوها دست رینو گرفت
یوزوها: رین اروم باش
رین دست یوزوها رو پس زدو رف تو کلاس
نیک: اخی اخی ترسید
بد رف ب باجی چسبید
نیک: باجی_ سان
باجی: ولم کن
نیکم ترسیدو پرید عقب
نیک: داداش بیا بریم
لوکا: بریم
دخترا: لوکا؟
اما: اره.... خارجین
هینا تو میدونستی؟....
اما خب......
_______________________________________
دیگه نمیشه الانم دارم میرم مدرسه
جهت فشار خوردنتون این پارتو گذاشتم
pt 39
ویو نویسنده:
؟؟؟ هایتانی؟
رین ران ریندو: الان تو با کدومی
رین: عقل کل ما سه تا هایتانیم با کدومی داش
نیک: خیلی با این خونواده گرم گرفتی مگه نه
رین: نیک چی میخای
نیک: فک کنم خودت بهتر میدونی.... هانمیا... کیوکا....
رین: چه.... زری …زدی
اما: رین اروم باش
یوزوها دست رینو گرفت
یوزوها: رین اروم باش
رین دست یوزوها رو پس زدو رف تو کلاس
نیک: اخی اخی ترسید
بد رف ب باجی چسبید
نیک: باجی_ سان
باجی: ولم کن
نیکم ترسیدو پرید عقب
نیک: داداش بیا بریم
لوکا: بریم
دخترا: لوکا؟
اما: اره.... خارجین
هینا تو میدونستی؟....
اما خب......
_______________________________________
دیگه نمیشه الانم دارم میرم مدرسه
جهت فشار خوردنتون این پارتو گذاشتم
- ۱.۲k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط