قیامت کرده بر پا چشمهای شعله انگیزت

.....

قیامت کرده بر پا چشمهای شعله انگیزت
منم اندوهِ تلخِ حاصل ازیک«عصرِ پاییزت»

همان عصری که جادوی نگاهت کرد مجنونم
دلم گم شدمیان جنگلِ مویِ خطر خیزت

به نازی میزنی دنیای عاشق را بهم بانو!
به بازی دست،گاهی می کَشی بر گردن آویزت

زبان ماه رابسته است صبحِ روشن رویت
ستاره صف کشیده پشتِ لبهای شکر ریزت

پناهی نیست!اینجا رو به رویت سخت بی تابم
گرفتارم در امواجِ صدایِ سِحر آمیزت.....
دیدگاه ها (۳)

.....بی تو یک شاخه گل پرپر به گلدان میشومبد تر از این گرد وخ...

....."ﺗﻮ" ﺩﺭ ﺟﺎﻥ "ﻣﻨﯽ" ﻣﻦ ﻏﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ"ﺗﻮ" ﺍﯾﻤﺎﻥ "ﻣﻨﯽ" ﻣﻦ ﮐﻢ ﻧﺪﺍ...

......:رقیبی تازه پیدا شد که راهت را عوض کردیکه جنس مهربانیِ...

.....دوست دارم عاشقت باشم... نمی خواهی مرا؟پس چرا با غم تماش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط