اِلهی اَلْبَسَتْنِی الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتی، وَجَلَّلَ
اِلهی اَلْبَسَتْنِی الْخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتی، وَجَلَّلَنِی التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتی، وَاَماتَ قَلْبی عَظیمُ جِنایَتی، فَاَحْیِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْکَ یا اَمَلی وَ بُغْیَتی، وَ یا سُؤْلی وَ مُنْیَتی ...
به سویت آمدم با رو سیاهی
قدی خم دارم و بار گناهی
دلم را زنده کن با گوشه چشمی
«إلهـی یـا إلهـی یـا إلهـی»
اگر این راه و رسم بندگی نیست
نصیب من به جز شرمندگی نیست
پشیمانم پشیمانم پشیمان
مرام تو مگر بخشندگی نیست؟
شده پیمانه ام از خون دل پُر
امان از غفلت و جهل و تکبر
گنهکار آمده «یا غافرَ الذَنب»
پشیمان آمده «یا کاشفَ الضُّر»
به سویت آمدم با رو سیاهی
قدی خم دارم و بار گناهی
دلم را زنده کن با گوشه چشمی
«إلهـی یـا إلهـی یـا إلهـی»
اگر این راه و رسم بندگی نیست
نصیب من به جز شرمندگی نیست
پشیمانم پشیمانم پشیمان
مرام تو مگر بخشندگی نیست؟
شده پیمانه ام از خون دل پُر
امان از غفلت و جهل و تکبر
گنهکار آمده «یا غافرَ الذَنب»
پشیمان آمده «یا کاشفَ الضُّر»
۶۸
۲۳ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.