مهدی عباسی در خواب دید که صورتش سیاه شد همین که از خواب

مهدی عباسی در خواب دید که صورتش سیاه شد. همین که از خواب برخاست تمام معبران را جمع کرد و خوابش را برای آنها نقل نمود. همه اظهار عجز نمودند و گفتند که تعبیر این خواب نزد استادمان ابراهیم کرمانی است.
ابراهیم را نزد خلیفه حاضر کردند و خلیفه خواب خود را برای او نقل کرد. ابراهیم گفت: خداوند عالم دختری به شما کرامت می فرماید! خلیفه گفت: از کجا می گویی؟ ابراهیم گفت: از قول خدای متعال که می فرماید: «وَ اِذَا بُشِّرَ اَحَدُهُم بِالأنثی ظلَّ وَجهُهُ مُسوَداً وَ هُوَ کَظیم»؛ ۵ «در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه می شود؛ و به شدت خشمگین می گردد.»
مهدی عباسی از این تَعْبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا ده هزار درهم به او بدهند.
پس از گذشت مختصر زمانی خداوند دختری به خلیفه روزی فرمود. آنگاه خلیفه دستور داد تا یک هزار درهم دیگر برای ابراهیم معبر بفرستند و رتبه او را نزد خودش بلند نمود.



گروه مانا
(تیریژ)
دیدگاه ها (۸)

از بیستون تا دالاهو (شرح احوال و آثار شعرای متقدم ومتاخر لک ...

انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند..حتی از فاصله های...

این متن،جزو ۱۰ متن برتر از نگاه‌مجله معتبر فوربس هستشاین متن...

دیر است که دلدار پیامی نفرستادننوشت سلامی و کلامی نفرستادصد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط