غزل
غزل
" تشویش "
من زین دیار خسته و جانکاه می روم
با میل خویشتن نه ، به اکراه می روم
تشویش مبهمی به دلم خانه کرده است
بادم که بی هدف همه جا راه می روم
همچون حباب در دل تنگم بهانه ایست
کز دست با شنیدن یک آه می روم
گهواره ی طلایی خورشید می شوم
وقتی که زیر پای تو ای ماه می روم
چون آفتاب بی رمق خسته ی غروب
تا قتلگاه خویش به دلخواه می روم
زنده یاد
#غلامرضا_شکوهی
#غزلسرا
" تشویش "
من زین دیار خسته و جانکاه می روم
با میل خویشتن نه ، به اکراه می روم
تشویش مبهمی به دلم خانه کرده است
بادم که بی هدف همه جا راه می روم
همچون حباب در دل تنگم بهانه ایست
کز دست با شنیدن یک آه می روم
گهواره ی طلایی خورشید می شوم
وقتی که زیر پای تو ای ماه می روم
چون آفتاب بی رمق خسته ی غروب
تا قتلگاه خویش به دلخواه می روم
زنده یاد
#غلامرضا_شکوهی
#غزلسرا
۲.۹k
۱۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.