چه هوایی …
چه هوایی …
چه طلوعی …
جانم !
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را …
بدهم تا برساند به خدا .
به خدایی که
به مرغان مهاجر هر سال ، راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند .
و حواسش حتی …
به دل نازک شب بو هم ، هست …
که مبادا که ترک بردارد .
به خدایی که خودم میدانم …
چه خدایی …
جانم !
نعمت سلامتی، مبداء همه نیازها و …
عاقبت به خیری، مقصد همه نیازهاست.
بین این مبداء و مقصد؛
والاترین نیازها، دلخوشی و آرامش درون است.
خدای خوب من !
به بزرگی ات سوگند …
آنرا به همه ی دوستانم ببخش !
«آمین»
چه طلوعی …
جانم !
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را …
بدهم تا برساند به خدا .
به خدایی که
به مرغان مهاجر هر سال ، راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند .
و حواسش حتی …
به دل نازک شب بو هم ، هست …
که مبادا که ترک بردارد .
به خدایی که خودم میدانم …
چه خدایی …
جانم !
نعمت سلامتی، مبداء همه نیازها و …
عاقبت به خیری، مقصد همه نیازهاست.
بین این مبداء و مقصد؛
والاترین نیازها، دلخوشی و آرامش درون است.
خدای خوب من !
به بزرگی ات سوگند …
آنرا به همه ی دوستانم ببخش !
«آمین»
۳۳۵
۲۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.