تک پارتی وقتی دعوا کردین و ....
تک پارتی وقتی دعوا کردین و ....
(ا. ت ویو)
چشام بخاطر گریه درد میکرد داشتم به دعوای دیشبمون فکر میکردم بخاطر یه دعوایه مسخره بهم سیلی زد هه یعنی انقدر بی ارزشم اقای جئون که حتی رفتی رویه کاناپه خوابیدی؟
بغض کرده بودم اما به زور قورتش دادم و رفتم صبحونه خوردم
(فلش بک)
ا. ت: جونگکوک اون فقط پسر عموم بود همین بعدشم من بعد از چند سال دیدمش
جونگکوک: ولی خودت میدونی که حتی دوست ندارم مرد های دیگه نگاهت کنن بعد میری بغلش میکنی (داد)
ا. ت: جونگکوک یعنی چی تو چرا انقدر حساسی (نسبتا بلند)
جونگکوک: صداتو برای من بالا نبر (داد بلند تر)
ا. ت: اگه ببرم چی میش.. که با سوزشی که سمت راست گونم حس کردم حرفم نصفه موند! اون الان به من سیلی زد؟ هه
بعدشم با گریع رفتم تو اتاق
پایان فلش بک
(جونگکوک ویو)
پشیمون بودم! فقط بخاطر اینکه پسر عموشو بقل کرد به فرشته کوچولوم سیلی زدم
ولی از دلش درمیارم
(ا. ت ویو)
داشتم نهار درست میکردم که صدایه در اومد
خودش بود ولی بهش اهمیت ندادم و به اشپزیم ادامه دادم
چند دقیقه بعد....
همینطور که مشغول بودم یهو یه دستی دور کمرم حلقه شد
جونگکوک: سرمو بردم تو گردنش و خیس میبوسیدم و هم زمان میگفتم اوممم بیبی خوشمزم از دست ددیش ناراخته؟
ا. ت:.......
جونگکوک: پس ناراحته اما اگه بدونه براش چی خریدم بازم برام ناز میاره؟
ا. ت:.....
جونگکوک: به وسیله های رویه میز اشاره کردم که حالت صورتش عوض شد
ا. ت: ای این اینا برای منه؟(شکلات و پاستیل و خرس)
جونگکوک: بیبی دیگه هم مگه هست اینجا؟
ا. ت: سری پریدم بغلش و لبشو بوسیدم
مرسی جونگکوکا
جونگکوک: حالا بخشیدیم زندگیم؟
ا. ت: اوهوم
جونگکوک: رویه لبش یه بوسه عمیق و کوتاه زد...
خوب بود؟ نظرتون چیه؟
دفعه اولمه که فیک یا تک پارتی مینویسم پس بگید که چطور بود؟
(ا. ت ویو)
چشام بخاطر گریه درد میکرد داشتم به دعوای دیشبمون فکر میکردم بخاطر یه دعوایه مسخره بهم سیلی زد هه یعنی انقدر بی ارزشم اقای جئون که حتی رفتی رویه کاناپه خوابیدی؟
بغض کرده بودم اما به زور قورتش دادم و رفتم صبحونه خوردم
(فلش بک)
ا. ت: جونگکوک اون فقط پسر عموم بود همین بعدشم من بعد از چند سال دیدمش
جونگکوک: ولی خودت میدونی که حتی دوست ندارم مرد های دیگه نگاهت کنن بعد میری بغلش میکنی (داد)
ا. ت: جونگکوک یعنی چی تو چرا انقدر حساسی (نسبتا بلند)
جونگکوک: صداتو برای من بالا نبر (داد بلند تر)
ا. ت: اگه ببرم چی میش.. که با سوزشی که سمت راست گونم حس کردم حرفم نصفه موند! اون الان به من سیلی زد؟ هه
بعدشم با گریع رفتم تو اتاق
پایان فلش بک
(جونگکوک ویو)
پشیمون بودم! فقط بخاطر اینکه پسر عموشو بقل کرد به فرشته کوچولوم سیلی زدم
ولی از دلش درمیارم
(ا. ت ویو)
داشتم نهار درست میکردم که صدایه در اومد
خودش بود ولی بهش اهمیت ندادم و به اشپزیم ادامه دادم
چند دقیقه بعد....
همینطور که مشغول بودم یهو یه دستی دور کمرم حلقه شد
جونگکوک: سرمو بردم تو گردنش و خیس میبوسیدم و هم زمان میگفتم اوممم بیبی خوشمزم از دست ددیش ناراخته؟
ا. ت:.......
جونگکوک: پس ناراحته اما اگه بدونه براش چی خریدم بازم برام ناز میاره؟
ا. ت:.....
جونگکوک: به وسیله های رویه میز اشاره کردم که حالت صورتش عوض شد
ا. ت: ای این اینا برای منه؟(شکلات و پاستیل و خرس)
جونگکوک: بیبی دیگه هم مگه هست اینجا؟
ا. ت: سری پریدم بغلش و لبشو بوسیدم
مرسی جونگکوکا
جونگکوک: حالا بخشیدیم زندگیم؟
ا. ت: اوهوم
جونگکوک: رویه لبش یه بوسه عمیق و کوتاه زد...
خوب بود؟ نظرتون چیه؟
دفعه اولمه که فیک یا تک پارتی مینویسم پس بگید که چطور بود؟
۲۴.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.