🔅 پندانه
🔅#پندانه
✍ گوهر وجودت را کشف کن
🔹مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
🔸هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذتبردن از گل و گیاهان آن بود.
🔹تا اینکه یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد. تمام درختان و گیاهان در حال خشکشدن بودند.
🔸رو به درخت صنوبر که پیشازاین بسیار سرسبز بود، کرد و از اوپرسید:
چه اتفاقی افتاده است؟
🔹درخت به او پاسخ داد:
من به درخت سیب نگاه کردم و با خودم گفتم من هرگز نمیتوانم مثل او چنین میوههای زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشکشدن کردم.
🔸مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود! علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد:
با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشکشدن کردم.
🔹از آنجایی که بوته یک گل سرخ نیز خشک شده بود، علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد:
من حسرت درخت افرا را خوردم، چراکه من در پاییز نمیتوانم گل بدهم. پس از خودم ناامید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشکشدن کردم.
🔸مرد در ادامه گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشهای از باغ روییده بود.
🔹علت شادابیاش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد:
ابتدا من هم شروع به خشکشدن کردم، چراکه هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سرسبزی خود را حفظ میکرد نداشتم، و از لطافت و خوشبویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم.
🔸با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که اینقدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است میخواست چیز دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را میکرد.
🔹بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً میخواسته که من وجود داشته باشم. از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که میتوانم زیباترین موجود باشم.
💢 اگر هستید یعنی بهترین آفرینندهها در وجود شما گوهری نهاده است. بهجای اینکه به دیگران بیندیشید و حسرت بخورید و دائم خودتان را با آنها مقایسه کنید به آن گوهر فکر کنید.
🔰 هرگز دو نکته فراموشتان نشود:
🔺اول اینکه خدا کار بیهوده نمیکند پس در خلقت و وجود شخص شما حکمتی عظیم نهفته است.
🔺دوم اینکه اگر آن را بیابید اشرف مخلوقاتید.
🆔 @Masaf
✍ گوهر وجودت را کشف کن
🔹مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.
🔸هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذتبردن از گل و گیاهان آن بود.
🔹تا اینکه یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد. تمام درختان و گیاهان در حال خشکشدن بودند.
🔸رو به درخت صنوبر که پیشازاین بسیار سرسبز بود، کرد و از اوپرسید:
چه اتفاقی افتاده است؟
🔹درخت به او پاسخ داد:
من به درخت سیب نگاه کردم و با خودم گفتم من هرگز نمیتوانم مثل او چنین میوههای زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشکشدن کردم.
🔸مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود! علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد:
با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشکشدن کردم.
🔹از آنجایی که بوته یک گل سرخ نیز خشک شده بود، علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد:
من حسرت درخت افرا را خوردم، چراکه من در پاییز نمیتوانم گل بدهم. پس از خودم ناامید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشکشدن کردم.
🔸مرد در ادامه گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشهای از باغ روییده بود.
🔹علت شادابیاش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد:
ابتدا من هم شروع به خشکشدن کردم، چراکه هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سرسبزی خود را حفظ میکرد نداشتم، و از لطافت و خوشبویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم.
🔸با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که اینقدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است میخواست چیز دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را میکرد.
🔹بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً میخواسته که من وجود داشته باشم. از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که میتوانم زیباترین موجود باشم.
💢 اگر هستید یعنی بهترین آفرینندهها در وجود شما گوهری نهاده است. بهجای اینکه به دیگران بیندیشید و حسرت بخورید و دائم خودتان را با آنها مقایسه کنید به آن گوهر فکر کنید.
🔰 هرگز دو نکته فراموشتان نشود:
🔺اول اینکه خدا کار بیهوده نمیکند پس در خلقت و وجود شخص شما حکمتی عظیم نهفته است.
🔺دوم اینکه اگر آن را بیابید اشرف مخلوقاتید.
🆔 @Masaf
۲۸۷
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.