در دل وه و بیابان خانه میخواهد دلم

در دل ڪوه و بیابان خانه می‌خواهد دلم
خانه ڪه نه، ڪلبه‌ای ویرانه می‌خواهد دلم

خسته‌ام از این‌همه دیوانه‌ی عاقل‌نما
مثل بهلول عاقلی دیوانه می‌خواهد دلم

حیف باشد ڪه بسوزد شمعِ دل در انزوا
گِردِ خود رقصیدنِ پروانه می‌خواهد دلم

عمر ما طی می‌شود در انتظار یڪ نگاه
گوشه‌ی چشمی ولو خصمانه می‌خواهد دلم

قصه‌ی دیدار یڪ افسانه می‌باشد ولی
اتفاقی مثل یڪ افسانه می‌خواهد دلم

ناگهانی رفتنت بس ناجوانمردانه بود
از تو برگشتی جوانمردانه می‌خواهد دلم
دیدگاه ها (۵)

آخرین پرنده را هم رها کرده‌امامّاچیزی در این قفس خالی هستکه ...

تنهایی چیزهای زیادی به انسان می‌آموزداما تو نرو بگذار من ناد...

یک بار دیگر می کنم با عشق تو آغاز !ای آنکه از کوی دل من می ک...

درد من این روزها از جنس دردی دیگر استکوچه ات بی من مسیر کوچه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط