دیوانه نمودم دل فرزانه خود را

دیوانه نمودم دل فرزانه خود را
در عشق تو گفتم همه افسانه خود را

غیر از تو که افروخته ای شعله به جانم
آتش نزند هیچ کسی خانه خود را

من زنده ام آخـــــر! دگری را تو مسوزان
ای شمـــــع، مرنجان دل پروانه خود را

از بهر تو سر باختن من هنری نیست
هر دلشده جان باخته جانانه ی خود را

دل کوچه به کوچه دود و نام تو گوید
باز آ، ببر این مرغک بی لانه ی خود را

با سنگ زدن از بر دلبر نشود دور
من خوب شناسم دل دیوانه خود را
دیدگاه ها (۱۷)

امیررر:در دنیایی که روزی روحم مرا ترک خواهد کرد انتظاری از د...

با چی خالی کنم هرشب یه بغضی قد یه کوه و شبایی که بغل کردم یه...

🌸 🍃 آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...آنقَدَر حسرت دیدار تو...

شوخیه مگه؟بزاری بری نمونی؟ تویارمنی نشون به اون نشونی💓 ‌‌‌

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط