داستان پادشاهی که گوزیدن را ممنوع کرد (۲)
قسمت قبلی: https://wisgoon.com/pin/60154546/
تازه آنان که باسوادتر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن گاز روده برای سلامت مفید است و هیچ زشتی و قبحی در آن نیست؛ اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در شلوار رعایا و خلایق فرو میبرند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان میدادند و خودشان را روشنفکر مینامیدند و گفتند تازه مگر خود پادشاه نمیگوزد؟ جکهای زیادی ساختند در مورد شاه که از شدت نگوزیدن منفجر شده، یا برای کنترل بر رودهاش چوب پنبه در سوراخ ماتحتش فرو کرده، یا مثل سگ بوکشان دماغش را به سوراخ باسن مردم میچسباند و اینها را برای هم SMS کردند و کلی خندیدند. نگهبانان حکومت در سراسر کشور پخش شدند تا قوانین را اجرا کنند. هر از چند گاهی بیخبر به مستراحها یورش میبردند و افراد گوزو را میگرفتند و به منکرات میبردند؛ اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه میدادند و این صداهای بویناک را اعتراضی عظیم به حکومت میدانستند. مردم به صحراها میرفتند و میگوزیدند؛ در کوچههای شهر نگاهی به این طرف و آن طرف میانداختند و پیفی میدادند؛ حتی مهمانیهای زیرزمینی میگرفتند، لوبیا میخوردند و گروپ گوز راه میانداختند. پس از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد، منع دین، عروسدزدی و مالیات را خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از آخرین حق حیاتی و بدیهی خویش دفاع کنند؛ در همین حال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر میدادند که چه زیرکانه مردمان را در گوز خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کردهاند.
#afhu
تازه آنان که باسوادتر بودند داد سخن دادند که تازه جانم خالی نمودن گاز روده برای سلامت مفید است و هیچ زشتی و قبحی در آن نیست؛ اینان متحجرانی بیش نیستند که سرشان را در شلوار رعایا و خلایق فرو میبرند. با کلی کیف به خاطر این تفسیر علمی و کلمه متحجر سر تکان میدادند و خودشان را روشنفکر مینامیدند و گفتند تازه مگر خود پادشاه نمیگوزد؟ جکهای زیادی ساختند در مورد شاه که از شدت نگوزیدن منفجر شده، یا برای کنترل بر رودهاش چوب پنبه در سوراخ ماتحتش فرو کرده، یا مثل سگ بوکشان دماغش را به سوراخ باسن مردم میچسباند و اینها را برای هم SMS کردند و کلی خندیدند. نگهبانان حکومت در سراسر کشور پخش شدند تا قوانین را اجرا کنند. هر از چند گاهی بیخبر به مستراحها یورش میبردند و افراد گوزو را میگرفتند و به منکرات میبردند؛ اما مردم همچنان به چسیدن و گوزیدن در خفا ادامه میدادند و این صداهای بویناک را اعتراضی عظیم به حکومت میدانستند. مردم به صحراها میرفتند و میگوزیدند؛ در کوچههای شهر نگاهی به این طرف و آن طرف میانداختند و پیفی میدادند؛ حتی مهمانیهای زیرزمینی میگرفتند، لوبیا میخوردند و گروپ گوز راه میانداختند. پس از مدتی دیگر کسی آن ماجرای منع سواد، منع دین، عروسدزدی و مالیات را خاطر نیاورد و همگان سعی کردند از آخرین حق حیاتی و بدیهی خویش دفاع کنند؛ در همین حال پادشاه و وزیرش در قصر قهقهه سر میدادند که چه زیرکانه مردمان را در گوز خودشان غرق کرده و همگان را گوزو کردهاند.
#afhu
۴.۰k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.