وهنگامی که امتحان را بر آنها نازل کردیمناله ی حسرتشان

وهنگامی که "امتحان" را بر آنها نازل کردیم،ناله ی حسرتشان برميخيزد و میگویند:ای کاش استاد را اطاعت میکردیم. ای دریغ بر ما بخاطر آنچه که بر انجامش کوتاهی کردیم.و میگویند استاد امتحان را عقب بینداز شاید که درس بخوانیم،به آنها گفته میشود که اگر عقب بیندازم باز هم همان اعمال گذشته را انجام میدهید.آنگاه به "مدیرگروه" روی می آورند و میگویند،تو ما را به این عذاب کشاندی،مدیرگروه میگوید من فقط شما را فرا خواندم و تسلطی بر شما نداشتم،پس مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید نه من دادرس شمایم نه شما دادرس من.
و به مراقبان روی می آورند شاید که تخفیفی بگیرند،مراقبان امتحان سخت شدید العمل اند و به آنها میگویند آیا بر شما برنامه ی امتحانی نفرستادیم؟پس ناامید بر میگردند و بد جایگاهی است..... و آنها میگویند: مارا به اول ترم بازگردانید تا درس بخوانیم. آیا به آنها به اندازه کافی فرصت نداده بودیم!!! و آنها گروه، گروه به جمع مشروطیان وارد میشوند و چه بد جایگاهی است مشروطیت ......!!!!!
دیدگاه ها (۱۱)

محبت راازدرخت شکوفه زده آموختمچون وقتی به او لگدزدماو به جای...

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند.روز بعد ضمن صر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط